English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
bankable قابل پذیرش در بانک
Other Matches
sufficiently <adv.> قابل پذیرش
acceptable <adj.> قابل پذیرش
adequate <adj.> قابل پذیرش
good [sufficient] <adj.> قابل پذیرش
satisfactory <adj.> قابل پذیرش
acceptable قابل پذیرش
sufficient <adj.> قابل پذیرش
sufficing <adj.> قابل پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.> قابل پذیرش
impassablility غیر قابل پذیرش
to go down [in a particular way] with somebody برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
legal عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
rediscount rate نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giro روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
intake پذیرش
patient پذیرش
patients پذیرش
acceptation پذیرش
assents پذیرش
assenting پذیرش
assented پذیرش
intakes پذیرش
acceptance limit حد پذیرش
admission پذیرش
admissions پذیرش
assent پذیرش
induction پذیرش
inductions پذیرش
reception پذیرش
acceptance پذیرش
acceptances پذیرش
receptions پذیرش
admittance پذیرش
adoption پذیرش
acceptance test آزمون پذیرش
magnetic susceptibility پذیرش مغناطیسی
refusing عدم پذیرش
refuses عدم پذیرش
admission requirements شرایط پذیرش
rejection عدم پذیرش
admission rate میزان پذیرش
admission پذیرش به بیمارستان
selective admission پذیرش انتخابی
refused عدم پذیرش
receptionist متصدی پذیرش
Reception پذیرش هتل
refuse عدم پذیرش
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
tolerability قابلیت پذیرش
group acceptance پذیرش گروهی
induction station مرکز پذیرش
receptions دریافت پذیرش
receptivity قدرت پذیرش
cry uncle <idiom> پذیرش شکست
face the music <idiom> پذیرش نسخه
imprimatur تصویب پذیرش
admission port دریچه پذیرش
admission of liability پذیرش تعهدات
reception دریافت پذیرش
repulsion عدم پذیرش
social acceptance پذیرش اجتماعی
checks چک بانک
checked چک بانک
check چک بانک
bank بانک
banks بانک
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receptee افراد مورد پذیرش
acceptability قابلیت پذیرش پسندیدگی
application study بررسی پذیرش اماد
hire out <idiom> پذیرش برای شغل
susceptive پذیرنده اماده پذیرش
take a back seat <idiom> پذیرش پستترین مقام
reject عدم پذیرش چیزی
receives پذیرش داده از یک خط ارتباطی
susceptible حساس مستعد پذیرش
denial عدم پذیرش حاشا
denials عدم پذیرش حاشا
rejected عدم پذیرش چیزی
rejecting عدم پذیرش چیزی
rejects عدم پذیرش چیزی
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
bank stock سهام بانک
piggy bank <idiom> بانک کوچک
development bank بانک توسعه
intermediary bank بانک میانجی
bankroll سرمایه بانک
bank overdraft بدهی به بانک
central bank بانک مرکزی
bank of deposit بانک پس انداز
bankbill برات بانک
bankbook کتابچه بانک
bank asset دارائی بانک
authorized bank بانک مجاز
bank bill برات بانک
loan bank بانک وامی
clearing banks بانک پس انداز
merchant banks بانک بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
bank failures ورشکستگی بانک
loan bank بانک استقراضی
bank در بانک گذاشتن
banks بانک ضرابخانه
banks در بانک گذاشتن
world bank بانک جهانی
clearing bank بانک پس انداز
bank بانک ضرابخانه
remitting bank بانک واگذارنده
shroff بانک دار
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
saving bank بانک پس انداز
bankers بانک دار
data bank بانک داده ها
data bank بانک اطلاعات
data bank بانک اطلاعاتی
data banks بانک داده ها
data banks بانک اطلاعات
data banks بانک اطلاعاتی
bank rate نرخ بانک
memory bank بانک حافظه
germplasm bank بانک گونه ها
monopoly bank بانک انحصاری
banker بانک دار
mortgage bank بانک رهنی
national bank بانک ملی
receptions قدرت پذیرش پذیرایی کردن
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
ksr کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
americanization پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
emergency admission پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
market acceptance پذیرش کالا توسط بازار
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
take one's own medicine <idiom> پذیرش محاکمه بدون شکایت
acceptance sampling پذیرش کالاپس از نمونه برداری
reception قدرت پذیرش پذیرایی کردن
to place money in the bank پول در بانک گذاشتن
export import bank بانک صادرات واردات
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
collecting bank بانک وصول کننده
drawen on the national bank عهده بانک ملی
accepting bank بانک قبول کننده
approved bank بانک تایید شده
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
deposits به حساب بانک گذاشتن
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
advising bank بانک ابلاغ کننده
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
issuing bank بانک صادر کننده
to pay in بحساب بانک گذاشتن
bank of issue بانک ناشر اسکناس
croupiers کمک صاحب بانک
presenting bank بانک ارائه کننده
confirming bank بانک تائید کننده
deposit به حساب بانک گذاشتن
paying bank بانک پرداخت کننده
croupier کمک صاحب بانک
account حساب داشتن در بانک
negotiating bank بانک معامله کننده
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
bank balance sheet تراز نامه بانک
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
accepting bank بانک قبولی نویس
bankable نقد شدنی در بانک
to refuse somebody admittance to something پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
freeload <idiom> پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
stop payment دستور عدم پرداخت چک به بانک
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
opening bank بانک باز کننده اعتبار
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
blood banks بانک جمع اوری خون
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
blood bank بانک جمع اوری خون
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com