English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
Search result with all words
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
Other Matches
advice note حواله پیش پرداخت
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
payable قابل پرداخت
order حواله کرد حواله کردن دستور
dishonoring قابل پرداخت نبودن
bill payable برات قابل پرداخت
dishonour قابل پرداخت نبودن
payable in advance قابل پیش پرداخت
payable immediately قابل پرداخت فوری
payable at destiination قابل پرداخت در مقصد
dishonors قابل پرداخت نبودن
payable in arrears قابل پرداخت در سررسید
payable at maturity قابل پرداخت دراینده
accounts payable حساب قابل پرداخت
dishonored قابل پرداخت نبودن
due ذمه قابل پرداخت
dishonours قابل پرداخت نبودن
chargeable قابل بدهی یا پرداخت
due پرداختنی قابل پرداخت
dishonouring قابل پرداخت نبودن
dishonoured قابل پرداخت نبودن
chargeable call مکالمه قابل پرداخت
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
solvable واریز شدنی قابل پرداخت
benefits payable to surviving dependents مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
frozen سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
net amount payable to contractor مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
deferred dividened سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
bill time draft برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
re issuable notes اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
warrant حواله
warranted حواله
assignment حواله
drafted حواله
draft حواله
money orders حواله
warranting حواله
drafts حواله
cheques حواله
warrants حواله
bills حواله
cheque حواله
transfer حواله
transferring حواله
transfers حواله
trasfer حواله
bill حواله
money order حواله
order حواله
assignments حواله
pay voucher حواله حقوقی
post office order چک یا حواله پستی
assign حواله کردن
transfer of obligation حواله مدنی
to the order of به حواله کرد
post order حواله پستی
draft حواله برات
assigns حواله گیر
make a draft for حواله کردن
money order حواله پولی
acceptances قبولی حواله
acceptance قبولی حواله
money orders حواله پول
endorser حواله دهنده
money orders حواله پولی
assign حواله گیر
assigned حواله کردن
assigned حواله گیر
assigning حواله گیر
assigning حواله کردن
order cheque چک به حواله کرد
assigns حواله کردن
money order حواله پول
delivery order حواله تحویل
draw a cheque for حواله کردن
drawer حواله دهنده
drawers حواله دهنده
transference تحویل حواله
drafts حواله برات
debenture حواله دولتی
bank draft حواله بانکی
bank bill حواله بانکی
back order release حواله الف
indorsation حواله کردن
delivery note حواله تحویل
drafted حواله برات
assigner حواله دهنده
assignor حواله دهنده
delegant حواله دهنده
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
devisee ذینفع حواله ارزی
assignment حواله کردن مامورکردن
assignments حواله کردن مامورکردن
money orders حواله پستی وتلگرافی
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
warrant to bearer به حواله کرد حامل
foreign bill حواله ارز خارجی
sight draft برات یا حواله دیداری
warrent حواله وسیله تضمین
money order حواله پستی وتلگرافی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
combustible قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
achievable قابل وصول قابل تفریق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presentable قابل معرفی قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
sensible قابل درک قابل رویت
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
payments پرداخت
pt پرداخت
furbisher پرداخت گر
defrayal پرداخت
paying پرداخت
pay پرداخت
remitment پرداخت
glosser پرداخت گر
trim پرداخت
refunding پس پرداخت
refunds پس پرداخت
outlay پرداخت
rendering پرداخت
discharge پرداخت
discharges پرداخت
refunded پس پرداخت
disbursement پرداخت
discharging پرداخت
refund پس پرداخت
bleaching پرداخت
renderings پرداخت
finishing پرداخت
payment پرداخت
settlements پرداخت
refinishing پرداخت
glaze پرداخت
making good پرداخت
burnisher پرداخت گر
lustreer پرداخت
expenditure پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com