English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (16 milliseconds)
English Persian
sensible قابل پیش بینی
foreseeable قابل پیش بینی
predictable قابل پیش بینی
predictably قابل پیش بینی
Search result with all words
random قابل پیش بینی نیست
randomly قابل پیش بینی نیست
cruelty عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
act of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
acts of God حوادث ناگهانی و غیر قابل پیش بینی طبیعی
unpredictable غیر قابل پیش بینی
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
deferred exit انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
expectational inflation تورم قابل پیش بینی
indeterminate system آن قابل پیش بینی نیست
random number شمارهای که قابل پیش بینی نیست
scalar نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
unforeseeable غیر قابل پیش بینی
unpredictable factors عوامل غیر قابل پیش بینی
You never can tell . کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
off guard <idiom> غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
dicey <idiom> غیر قابل پیش بینی [اصطلاح روزمره]
hairy <idiom> غیر قابل پیش بینی [اصطلاح روزمره]
Other Matches
pug nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum حفرههای بینی پره بینی
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
weather forecast پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecasts پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
predicting interval فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
combustible قابل سوزش قابل تراکم
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
cross eye کج بینی
nozzle بینی
chiromancy کف بینی
rheum اب بینی
sniveled اب بینی
cross eye دو بینی
mucus of the nose اب بینی
nozzles بینی
rhinologist بینی
the handle of the face بینی
snivel اب بینی
hand reading کف بینی
palmistry کف بینی
nose بینی
nasally از بینی
snoot بینی
graphology خط بینی
noses بینی
pecker بینی
double vision دو بینی
neb بینی
snot اب بینی
sniveling اب بینی
night bilndness شب بینی
snivelled اب بینی
snivels اب بینی
snivelling اب بینی
megalopsia درشت بینی
perspicuity تیز بینی
macropsia درشت بینی
megalopsis درشت بینی
long siht دور بینی
keenness of sight تیز بینی
laryngoscopy حنجره بینی
platyrrhine پهن بینی
lenticular ذره بینی
polyopia چند بینی
localism کوته بینی
hawk nose بینی قوشی
isomorphism هم ریخت بینی
forecasted پیش بینی
lookahead پیش بینی
microscopy ذره بینی
otoscopy گوش بینی
strictures باریک بینی
forecasts پیش بینی
night bilndness روز بینی
nasality وابستگی به بینی
nassal وابسته به بینی
nearsightedness نزدیک بینی
nasiform بینی شکل
nasion بیخ بینی
nasitis اماس بینی
nasolabial وابسته به لب و بینی
nasology مبحث بینی
nares مجراهای بینی
paranasal نزدیک بینی
perspicuity روشن بینی
microscopy ریز بینی
moon blindness روز بینی
perdict پیش بینی
ozena قرحه بینی
mucus of the nose مخاط بینی
myopy نزدیک بینی
outsight فاهر بینی
outsight برون بینی
ornithoscopy مرغ بینی
near sight نزدیک بینی
near sightedness نزدیک بینی
nasoscope بینی بین
haemoscopy خون بینی
astronomy طالع بینی
megalomania خودبزرگ بینی
myopia نزدیک بینی
nasal وابسته به بینی
nasal مربوط به بینی
noses بینی اسب
auguries پیش بینی
augury پیش بینی
nose بینی اسب
stricture باریک بینی
abdominos'copy شکم بینی
hook-nosed دارای بینی کج
nostril سوراخ بینی
predictions پیش بینی
expectation پیش بینی
clairvoyance روشن بینی
clairvoyance غیب بینی
pessimistically ازروی بد بینی
optimism نیک بینی
optimism خوش بینی
foresight پیش بینی
forecasting پیش بینی
prediction پیش بینی
projection پیش بینی
hook nosed دارای بینی کج
cautions پیش بینی
cautioning پیش بینی
cautioned پیش بینی
fastidiousness باریک بینی
subtlety باریک بینی
subtleties باریک بینی
flat nosed پهن بینی
caution پیش بینی
forcasting پیش بینی
insolence خود بینی
fortune telling طالع بینی
inferiority complexes خود کم بینی
inferiority complex خود کم بینی
genethlilogy طالع بینی
false pride خود بینی
objectivity واقع بینی
biopsy زنده بینی
clear sightedness روشن بینی
conchoscope بینی بین
microscopic ذره بینی
crystal gazing بلور بینی
finesse نکته بینی
projections پیش بینی
expectations پیش بینی
erythropsia سرخ بینی
introspection باطن بینی
preparations پیش بینی
preparation پیش بینی
realism واقع بینی
genethlilogy زایچه بینی
world view جهان بینی
subtility باریک بینی
astrology طالع بینی
retinoscopy شبکیه بینی
rhinal وابسته به بینی
strology زایجه بینی
xanthopsia زرد بینی
rhinology بینی شناسی
rhinoscope بینی نگر
quillet باریک بینی
forecast پیش بینی
the two nostrils دو سوراخ بینی
the tip of the nose نوک بینی
telegnosis غیب بینی
sniffs بینی گرفتن
arrangement پیش بینی
arrangements پیش بینی
nose leather چرم بینی
scintillating scotoma اخگر بینی
self imprtance خود بینی
anticipation پیش بینی
soothsayer فال بینی
snuffer سوراخ بینی
second sight روشن بینی
second sight دور بینی
soothsaying فال بینی
rhiopharyngeal بینی حلقی
My nose is running. از بینی ام آب می آید
stereoscopic برجسته بینی
to blow nose گرفتن بینی
spectroscopy طیف بینی
spectroscope طیف بینی
nasute گنده بینی
weltanschauung جهان بینی
sniff بینی گرفتن
prevision پیش بینی
to read people's hands کف بینی کردن
precautions پیش بینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com