Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
negligible
قابل چشم پوشی
Other Matches
opercular
سر پوشی
obliviousness
چشم پوشی
waiver
چشم پوشی
gloze
عیب پوشی
planking
تخته پوشی
renunciation
چشم پوشی
ligation
لیگاند پوشی
glozing
پرده پوشی
condonation
چشم پوشی
up front
بیپرده پوشی
opaqueness
پشت پوشی
obliviously
باچشم پوشی
abnegation
چشم پوشی
renouncement
چشم پوشی
connivance
چشم پوشی
dandyism
شیک پوشی
to blanch over
پرده پوشی کردن
connives
چشم پوشی کردن
conniving
چشم پوشی کردن
connived
چشم پوشی کردن
connive
چشم پوشی کردن
furring
تخته پوشی دولا
secrecy
راز پوشی پوشیدگی
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .
عیب پوشی کردن
glozingly
ازراه عیب پوشی
condone
چشم پوشی کردن از
transvestism
مبدل پوشی جنسی
ignoring
چشم پوشی کردن
waive
چشم پوشی کردن
waived
چشم پوشی کردن
condoning
چشم پوشی کردن از
ignores
چشم پوشی کردن
eonism
مبدل پوشی جنسی
ignored
چشم پوشی کردن
ignore
چشم پوشی کردن
condones
چشم پوشی کردن از
condoned
چشم پوشی کردن از
waives
چشم پوشی کردن
dandify
شیک پوشی کردن
mumming
نقاب پوشی و لال بازی
planking
تخته پوشی چوب فرش
glasnost
صراحت و احتراز از پرده پوشی
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
renunciative
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
overlook
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
not give someone the time of day
<idiom>
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
condonation
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
planking
تخته پوشی تخته بندی
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
sensible
قابل درک قابل رویت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
قابل حل
able
قابل
abler
قابل
solvable
قابل حل
ablest
قابل
dissoluble
قابل حل
thorough paced
قابل
good
قابل
acceptor
قابل
sensible
قابل حس
apt
قابل
incapable
نا قابل
qualified
قابل
capable
قابل
soluble oil
روغن قابل حل
superimposable
قابل تحمیل
registered
قابل اهمیت
repeatable
قابل تکرار
superimposable
قابل اضافه
submersible
قابل شناوری
repairable
قابل جبران
resistible
قابل مقاومت
reparable
قابل جبران
variant
قابل تغییر
arable
قابل کشتکاری
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
acquirable
قابل حصول
restorable
قابل اعاده
alienable
قابل انتقال
soiothfast
قابل اعتماد
combustible
قابل احتراق
soundable
قابل ایجادصوت
reproachable
قابل توبیخ
representable
قابل عرضه
admittable
قابل قبول
admittable
قابل تصدیق
replaceable
قابل تعویض
substitutable
قابل تعویض
affimable
قابل تصدیق
analogous
قابل قیاس
detachable
قابل تجزیه
analogous
قابل مقایسه
adducible
قابل استدلال
spareable
قابل امساک
combustible
قابل اشتعال
statutable
قابل تقنین
suable
قابل پیگرد
submergible
قابل فروکردن در اب
detachable
قابل تفکیک
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
advisable
قابل توصیه
revocable
قابل برگشت
allowable
قابل استفاده
allowable
قابل قبول
revokable
قابل فسخ
pliable
قابل انعطاف
sailable
قابل کشتیرانی
sailable
قابل هوابری
salvageable
قابل نجات
revealable
قابل مکاشفه
satiable
قابل اشباع
scrutable
قابل کشف
scrutable
قابل درک
adjustable
قابل تطبیق
adjustable
قابل تنظیم
profitable
قابل استفاده
abrogable
قابل نسخ
abrogable
قابل الغاء
revocable
قابل فسخ
explosive
قابل انفجار
revocable
قابل رجوع
reputable
قابل شهرت
reputable
قابل اطمینان
practicals
قابل استفاده
practical
<adj.>
قابل استفاده
respirable
قابل تنفس
abatable
قابل تخفیف
absolvable
قابل عفو
absorbable
قابل جذب
aceptive
قابل قبول
audible
قابل شنوایی
audible
قابل شنیدن
viable
قابل دوام
perceptible
قابل درک
shippable
قابل ارسال
attributable
قابل اسناد
practicable
قابل اجرا
sustainable
قابل تحمل
admirable
<adj.>
قابل تحسین
admirable
<adj.>
قابل پسند
verifiable
قابل بازبینی
navigable
قابل کشتیرانی
acceptance limit
حد قابل قبول
searchable
قابل جستجو
identifiable
قابل شناسایی
seaworthy
قابل دریانوردی
seeable
قابل دید
sellable
قابل فروش
acclamable
قابل تحسین
acclimatable
قابل اعتیاد
predictably
قابل پیشگویی
predictable
قابل پیشگویی
accomplishable
قابل اجرا
returnable
قابل برگشت
declinable
قابل تصریف
verifiable
قابل رسیدگی
reasonable
قابل قبول
willable
قابل اراده
pitiable
قابل ترحم
willable
قابل اعمال
willable
قابل ارث
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com