English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
warrantable قابل گواهی
Search result with all words
vindicable قابل گواهی واثبات
Other Matches
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
witnesses گواهی
warrants گواهی
witnessing گواهی
attestation گواهی
attestation گواهی
warrant گواهی
warranting گواهی
witnessed گواهی
witness گواهی
testimony گواهی
testimonies گواهی
warranted گواهی
certificate گواهی
reference [testimonial] گواهی
report گواهی
certification گواهی
oral evidence گواهی
mark گواهی
grade گواهی
legalization گواهی
deposition گواهی
certificate [official document] گواهی
depositions گواهی
evidence گواهی
certificates گواهی
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
certificate of a doctor گواهی پزشک
false testimony گواهی کذب
certificate of analysis گواهی بررسی
certified گواهی شده
certificate of quality گواهی کیفیت
affiant گواهی نویس
certifying گواهی کردن
certify گواهی کردن
depositions گواهی کتبی
certifies گواهی کردن
false evidence گواهی کدب
certificate of origin گواهی مبداء
certificate of origin گواهی مبدا
certificate of measurement گواهی وزن
certificate of measurement گواهی مقدار
certificate of inspection گواهی بازرسی
certificate of health گواهی بهداشت
certificate of deposit گواهی سپرده
certificate of death گواهی فوت
to bear testimony گواهی دادن
certificate of damage گواهی خسارت
to bear witness گواهی دادن
certificate of compliance گواهی تطبیق
to call in evidence گواهی خواستن از
testis تخم گواهی
testimonial گواهی نامه
birth certificate گواهی تولد
depose گواهی دادن
back letter گواهی تضمین
deposes گواهی دادن
deposing گواهی دادن
witnessed گواهی دادن
attest گواهی دادن
bear witness گواهی دادن
bear testimony گواهی دادن
attested گواهی دادن
witness گواهی دادن
attesting گواهی دادن
testimonials گواهی نامه
deposition گواهی کتبی
call to witness گواهی خواستن از
call in evidence گواهی خواستن از
witnessing گواهی دادن
speak well for گواهی دادن
witnesses گواهی دادن
death certificates گواهی فوت
death certificate گواهی فوت
bill of health گواهی تندرستی
warranted گواهی حکم
warrant گواهی حکم
warrant گواهی کردن
deponent گواهی نویس
health certificate گواهی بهداشت
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
certificate گواهی نامه
treasury warrant گواهی خزانه
quality certificate گواهی کیفیت
qualifying certificate گواهی صلاحیت
warranting گواهی کردن
warranting گواهی حکم
warrants گواهی کردن
bill of health گواهی بهداشت
warrants گواهی حکم
license گواهی نامه
evidence ملاک گواهی
licensing گواهی نامه
certificates گواهی نامه
inspection certificate گواهی بازرسی
inspection certificate گواهی نظارت
certificating of quantity گواهی کمیت
attests گواهی دادن
certificate of quantity گواهی کمیت
certified check چک گواهی شده
certification گواهی کردن
certificate of weight گواهی وزن
certificate of receipt گواهی رسید
certificate of survey گواهی بازدید
interim certificates گواهی موقت
certifier گواهی کننده
certificate of survey گواهی بازرسی
certificate of receipt گواهی وصول
certificate of quantity گواهی مقدار
insurance certificate گواهی بیمه
testifying گواهی دادن
testify گواهی دادن
testifies گواهی دادن
warranted گواهی کردن
testified گواهی دادن
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
perjure گواهی دروغ دادن
cover note گواهی بیمه نامه
perjures گواهی دروغ دادن
perjuring گواهی دروغ دادن
packing note گواهی بسته بندی
to call any one in testimony از کسی گواهی خواستن
certificates گواهی صادر کردن
false witness گواهی یاشهادت دروغ
notice of dishonour گواهی عدم پرداخت
notice of non payment گواهی عدم پرداخت
cover note گواهی پوشش بیمه
notarization گواهی محضری و رسمی
d. certificate گواهی نامه مرخصی
subscriping witness گواهی کننده سند
bill of health گواهی صحت مزاج
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
hearing of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
give evidence of گواهی دادن در مورد
scrip گواهی نامه موقت
marriage lines گواهی نامه عروسی
share certificate گواهی مالکیت سهام
certificate of deposit گواهی پول سپرده
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
certificate of exclusive inheritance گواهی انحصار وراثت
presage گواهی دادن بر خبردادن از
taking of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
certificate of measurement گواهی اندازه و ابعاد
certificate گواهی صادر کردن
presaging گواهی دادن بر خبردادن از
presages گواهی دادن بر خبردادن از
presaged گواهی دادن بر خبردادن از
attestor گواهی دهنده گواه
to give evdience گواهی دادن مدرک بودن از
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
in witness whereof برای گواهی مراتب بالا
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
I hereby certify that …. بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
caption گواهی مندرج درروی سند
depone عزل نمودن گواهی دادن
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
test شهادت گواهی بازرسی کردن
captions گواهی مندرج درروی سند
testamur گواهی نامه گذراندن امتحانات
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
bankrupts certificate گواهی نامه اعاده حیثیت
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
matricula دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
estreat رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
cdp Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ccp Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
attestation clause عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
achievable قابل وصول قابل تفریق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
observable قابل مشاهده قابل گفتن
sensible قابل درک قابل رویت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com