English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
aposematic قابل گوشزد
Search result with all words
aposematic حاوی نکتهء مهم و قابل گوشزد
aposematically بطور قابل گوشزد
Other Matches
memorials گوشزد کردن
unmentionable غیرقابل گوشزد
memorial گوشزد کردن
nag مرتبا گوشزد کردن عیبجو
nags مرتبا گوشزد کردن عیبجو
nagged مرتبا گوشزد کردن عیبجو
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable قابل استنباط قابل استفاده
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable نا قابل
solvable قابل حل
qualified قابل
sensible قابل حس
capable قابل
good قابل
apt قابل
thorough paced قابل
abler قابل
acceptor قابل
ablest قابل
dissoluble قابل حل
soluble قابل حل
able قابل
knowable قابل دانستن
numerable قابل شمارش
omissible قابل حذف
multiplicable قابل تکثیر
namable قابل ذکر
nota bene قابل توجه
observable قابل مراعات
multipliable قابل تکثیر
moveable قابل تغییر
open cheque چک قابل انتقال
opens قابل بحث
inhabitable قابل سکنی
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
piceous قابل اشتعال
divisible قابل تقسیم
plantable قابل کشت
persuadable قابل تشویق
newsworthy قابل انتشار
pasturable قابل چرا
operable قابل علاج
operable قابل درمان
pardoable قابل عفو
partible قابل افراز
pronounceable قابل تلفظ
elastic قابل ارتجاع
opened قابل بحث
moot قابل بحث
increasable قابل ازدیاد
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
trustworthy قابل اعتماد
apparent قابل رویت
mentionable قابل ذکر
pivoting قابل چرخش
irrigable قابل ابیاری
enforceable قابل اجرا
enforceable قابل اجراء
digestible قابل هضم
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
kenspeckle قابل شناسایی
investigable قابل رسیدگی
interconvertible قابل تبدیل
imaginable قابل درک
detectable قابل کشف
justifiable قابل توجیه
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
inflective قابل صرف
noticeable قابل توجه
inflexional قابل صرف
inheritable قابل توارث
inquirable قابل تحقیق
regrettable قابل تاسف
inspirable قابل تنفس
insurable قابل بیمه
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
negotiating قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
livable قابل زندگی
negotiate قابل انتقال
meltable قابل ذوب
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
mistakable قابل اشتباه
separable قابل تفکیک
eligible قابل انتخاب
medicable قابل معالجه
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زندگی
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
drinkable قابل اشامیدن
maintainable قابل نگاهداری
mobilizable قابل تجهیز
considerable قابل توجه
recoupable قابل جبران
venial قابل عفو
remarkable قابل توجه
renderable قابل ارائه
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
rentable قابل اجاره
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
repairable قابل جبران
flammable قابل اشتعال
removable قابل عزل
removable قابل انتقال
comprehensible قابل درک
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
removable قابل رفع
reparable قابل جبران
repeatable قابل تکرار
culpable قابل مجازات
revocable قابل برگشت
revocable قابل رجوع
preferable قابل ترجیح
substantial قابل توجه
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
exportable قابل صدور
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
scrutable قابل کشف
scrutable قابل درک
revocable قابل فسخ
revealable قابل مکاشفه
excitable قابل تحریک
applicable قابل اطلاق
applicable قابل اجراء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com