English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
panel قاب گذاردن حاشیه زدن به
panels قاب گذاردن حاشیه زدن به
Other Matches
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
ragged متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
frieze حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
reciprocal border حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Herati border طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
border حاشیه زه
bordered حاشیه
verge حاشیه
kerb=curb حاشیه
margin حاشیه
bordered حاشیه زه
bordering حاشیه
verges حاشیه
postil حاشیه
margine حاشیه
marginate حاشیه
marginal note حاشیه
rand حاشیه
listel حاشیه
selvage حاشیه
selvedge حاشیه
skirt حاشیه
skirted حاشیه
border حاشیه
skirts حاشیه
bordering حاشیه زه
skirter حاشیه رو
apostil حاشیه
border line خط حاشیه
margins حاشیه
fimbriation حاشیه
frilling حاشیه
margent حاشیه
fringe حاشیه
outskirt حاشیه
fringes حاشیه
draught حاشیه
gloss حاشیه
braided حاشیه
braid حاشیه
brims حاشیه
list حاشیه
brimming حاشیه
brimmed حاشیه
marge حاشیه
draft حاشیه
braids حاشیه
rims حاشیه
brim حاشیه
rim حاشیه
marginally در حاشیه
brink حاشیه
marginal حاشیه
kerbs حاشیه پیاده رو
frieze حاشیه ارایشی
marge حاشیه دارکردن
frills حاشیه دوختن بر
divagation حاشیه روی
marginalia یادداشتهای حاشیه
friezes حاشیه ارایشی
margent حاشیه کتاب
annotation حاشیه نویسی
limbate حاشیه دار
annotations حاشیه نویسی
fixing حاشیه ریشه
laciniated حاشیه دار
laciniate حاشیه دار
sewing حاشیه دوزی
impluse margine حاشیه ایمپولز
lister حاشیه دوز
fringy حاشیه دار
fimbriated حاشیه دار
hemming حاشیه دارکردن
hemmed حاشیه دارکردن
hem حاشیه دارکردن
marginally بطور حاشیه
marginal وابسته به حاشیه
rim لبه حاشیه
rims لبه حاشیه
kerb حاشیه پیاده رو
edging حاشیه یابی
edgings حاشیه یابی
annotate حاشیه نوشتن
annotated حاشیه نوشتن
hems حاشیه دارکردن
braids نوار حاشیه
fimbriate حاشیه دار
emarginate برداشتن حاشیه از
drawnwork حاشیه دوزی
annotating حاشیه نوشتن
circumstantiality حاشیه پردازی
buffer distance حاشیه امنیت
frill حاشیه دوختن بر
bleeding edge حاشیه نقشه
annotator حاشیه نویس
braid نوار حاشیه
braided نوار حاشیه
annotates حاشیه نوشتن
scholiast حاشیه نویس
gloss حاشیه نوشتن بر
border حاشیه فرش
frilled حاشیه دار
profit margin حاشیه سود
marginalized در حاشیه قراردادن
frizzy حاشیه دار
frizzly حاشیه دار
to leave a margin حاشیه گذاشتن
marginalizes در حاشیه قراردادن
fringed حاشیه دار
marginalizing در حاشیه قراردادن
rimmed حاشیه دار
bordering حاشیه گذاشتن
border حاشیه گذاشتن
bordered حاشیه گذاشتن
profit margins حاشیه سود
unresolved corners حاشیه متقاطع
marginalised در حاشیه قراردادن
marginalises در حاشیه قراردادن
marginalize در حاشیه قراردادن
marginalising در حاشیه قراردادن
offset حاشیه صحافی
offsetting حاشیه صحافی
ancon حاشیه تزئین
anconis حاشیه تزئین
lay گذاردن
lays گذاردن
invest گذاردن
invested گذاردن
tabled تو گذاردن
tables تو گذاردن
tabling تو گذاردن
investing گذاردن
repose گذاردن
sets گذاردن
setting up گذاردن
set گذاردن
invests گذاردن
table تو گذاردن
impone گذاردن
to leave out جا گذاردن
to lay it on thick گذاردن
instate گذاردن
reposal گذاردن
skewing کج گذاردن
skews کج گذاردن
to lay it on with a trowel گذاردن
skew کج گذاردن
sheetlines خطوط حاشیه نقشه
purfle حاشیه راتزئین کردن
tots سرجمع حاشیه نویسی
bordering حاشیه دار کردن
tat حاشیه توری گذاشتن
solvency margin حاشیه عدم اعسار
tat توری حاشیه بافتن
frieze حاشیه زینتی دادن به
purfle ارایش حاشیه دوزی
friezes حاشیه زینتی دادن به
cushion-course [حاشیه تزئینی نازبالش]
frills حاشیه چین دار
frill حاشیه چین دار
anathyrosis تراشیدن حاشیه سنگ
sinuate دارای حاشیه موجی
edge of rug لبه و حاشیه فرش
crab border حاشیه خرچنگی [فرش]
fuller حدیده حاشیه دار
candlewick نخ پنبهای حاشیه دوزی
border حاشیه دار کردن
furbelow حاشیه چین دار
to margin the text of a book در حاشیه گذاشتن کتاب
drawnwork حاشیه توری پارچه
binding offset حاشیه جبران شیرازه
chitterlings حاشیه چین دار
cylinder skirt حاشیه یا دامنه سیلندر
fringes حاشیه دار کردن
annotation symbol علامت حاشیه نویسی
repand دارای حاشیه موجی
crisfate دارای حاشیه موجی
purfle حاشیه دوزی کردن
fringe حاشیه دار کردن
tot سرجمع حاشیه نویسی
chitlins حاشیه چین دار
bordered حاشیه دار کردن
tatting توری حاشیه لباس
chitlings حاشیه چین دار
imprints گذاردن زدن
pyx درجعبه گذاردن
tabled معوق گذاردن
novelize بدعت گذاردن
leave alone بحال گذاردن
table معوق گذاردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com