Dictiornary-Farsi | قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
parricide	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک


Other Matches

matricide	قاتل مادر مادرکش
maternal relations	خویشان مادری
kinsfolk	قوم و خویشان
the system of	رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
find touch	بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
foremother	مادر مادر بزرگ
inside	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides	ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close	نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
deadliest	قاتل
slayer	قاتل
bane	قاتل
deadlier	قاتل
murderous	قاتل
manslayer	قاتل
killers	قاتل
assassin	قاتل
homicides	قاتل
cutthroat	قاتل
deadly	قاتل
murderess	قاتل
killer	قاتل
homicide	قاتل
assassins	قاتل
murderer	قاتل
murderers	قاتل
parricides	قاتل والدین
wolfsbane	قاتل الذئب
tyrannicide	قاتل ستمگران
parenticide	قاتل والدین
hue and cry	تعقیب قاتل
parricide	قاتل والدین
murderous	قاتل وار
inshore	نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland	بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
internecine	کشتار متقابل قاتل
thug	قاتل گردن کلفت
thugs	قاتل گردن کلفت
infanticide	قاتل بچه جدید الولاده
ratsbane	گیاهان سمی قاتل موش
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
The court condemned the murderer to life imprisonment .	دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
approaches	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
mum	مادر
mothering	مادر
mums	مادر
mothers	مادر
mothered	مادر
mamas	مادر
mammas	مادر
mother	مادر
mama	مادر
parenticide	مادر کش
mother-in-law	مادر زن
mother liquid	مادر اب
mamma	مادر
mothers-in-law	مادر زن
moms	مادر
matriarchs	مادر
motherless	بی مادر
mom	مادر
mater	مادر
matricidal	مادر کش
matricide	مادر کش
matriarch	مادر
mother in low	مادر زن
mother liquor	مادر اب
stepmothers	مادر
mother in law	مادر زن
stepmother	مادر
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
mothering	مادر ننه
uniparental	از یک پدر و مادر
parricides	مادر کشی
mothered	مادر ننه
thetis	مادر اشیل
mother-in-law	مادر شوهر
mother	مادر ننه
metropolis	مادر شهر
parricide	مادر کشی
mothers-in-law	مادر شوهر
grandame	مادر بزرگ
metropolises	مادر شهر
collecting tank	مخزن مادر
grannie	مادر بزرگ
head well	مادر چاه
home port	پایگاه مادر
godmothers	مادر تعمیدی
godmother	مادر تعمیدی
main lines	نهر مادر
main line	نهر مادر
matronymic	مادر نامی
matricide	مادر کشی
grand uncle	عموی مادر
grand uncle	دایی مادر
congenitally	ازشکم مادر
control map	نقشه مادر
dame fortune	مادر روزگار
chart base	چارت مادر
by birth	ازشکم مادر
bed rock	سنگ مادر
foster mother	مادر رضاعی
base map	نقشه مادر
grand mother	مادر بزرگ
metropolitan	مادر شهری
moon calf	خل مادر زاد
mother in low	مادر شوهر
grandmothers	مادر بزرگ
grandmother	مادر بزرگ
parant body	جسم مادر
parent chain	زنجیر مادر
parent company	شرکت مادر
parent ship	کشتی مادر
paternal grandmother	مادر بزرگ
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
original map	نقشه مادر
trunk	مادر سیم
stepfathers	شوهر مادر
stepfather	شوهر مادر
congenital	مادر زادی
mother liquer	باز مادر
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
motherlike	مادر وار
motherlands	مادر میهن
motherland	مادر میهن
trunks	مادر سیم
mothers	مادر ننه
tenderest	کشتی مادر
mother figures	مادر- نماد
tendering	کشتی مادر
mother figure	مادر- نماد
orphan	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
grannies	مادر بزرگ
granny	مادر بزرگ
tendered	کشتی مادر
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmas	مادر بزرگ
Mother's Day	روز مادر
grandma	مادر بزرگ
parent	پدر یا مادر
orphans	بی پدر و مادر
tender	کشتی مادر
virgin mary	مادر عسیی
alcmene	نام مادر هرکول
home	سرزمین پدر و مادر
godparents	پدر یا مادر تعمیدی
homeland	سرزمین پدر و مادر
godparent	پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
sponsor	پدر یا مادر تعمیدی
birthmarks	خال مادر زادی
birthmark	خال مادر زادی
materfamilas	مادر خانواده کدبانو
jujitsu	مادر ورزشهای رزمی
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
mother in law	مادر شوهر نامادری
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی
grans	مخفف مادر بزرگ
half-caste	فرنگی پدروهندی مادر
sponor	پد ریا مادر تعمیدی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
gran	مخفف مادر بزرگ
mariolatry	پرستش مریم مادر عیسی
matrolinous	پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
motherfuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
matronymic	اسم مشتق ازطرف مادر
dipshits	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children.	عشق مادر نسبت به فرزندانش
twats	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
grandurncle	عمو یا دایی پدر و مادر
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Grandmother is a dear old thing .	مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
pieta	نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
He is of noble birth.	آدم پدر و مادر داری است
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
fosterage	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری