English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (6 milliseconds)
English Persian
enable قادر ساختن توانا
enabled قادر ساختن توانا
enables قادر ساختن توانا
enabling قادر ساختن توانا
Other Matches
enabled توانا ساختن
enables توانا ساختن
enable توانا ساختن
enabling توانا ساختن
enable قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mighty توانا
authoritative توانا
mightier توانا
mightiest توانا
capable توانا
puissant توانا
omnipotence همه توانا
ablest : توانا لایق
able توانا لایق
prepotent بسیار توانا
abler : توانا لایق
able bodied دارای جسم توانا
youths of puissance جوانان توانا یا نیرومند
enabling signal علامت توانا سازی
potentates شخص توانا فرمانروای مقتدر
almighty توانا برهمه چیز قدیر
potentate شخص توانا فرمانروای مقتدر
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
omnipotent قادر متعال
omnipotent قادر مطلق
almightly قادر مطلق
numerate قادر شمردن
free swimming قادر به شنا
all-powerful قادر مطلق
motile قادر بجنبش
solvable قادر بتادیه وام
solvent قادر به پرداخت دیون
literacy قادر به خواندن بودن
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
solvent قادر به پرداخت قروض
solvents قادر به پرداخت قروض
solvents قادر به پرداخت دیون
acatamathesia قادر بدرک سخن نبودن
capability قادر به انجام کاری بودن
thermoduric قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
may توانایی داشتن قادر بودن
facility قادر به انجام کاری به سادگی بودن
eurybathic قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
interactive برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
able to withstand contamination <adj.> قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
storage مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
ectogenic قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
macro برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
graphics چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
programmers شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
programmer شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
handles نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
edp پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
hypermedia متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
faults سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
landplane هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
fault سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
recorders قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorder قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
communication ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chips اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
integrated نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
mediums هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
interactive سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
memories فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
medium هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
extend استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extending استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
extends استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
cells محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
appleline IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
demonstrations نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
demonstration نرم افزاری که آنچه یک برنامه قادر به انجام است بدون پیاده سازی توابع آن نشان میدهد
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
ZMODEM گونه پیشرفته پروتکل ارسالی MODEM که قادر به تشخیص خطا و توانایی ارسال مجدد است در صورتی که اتصال قط ع شود
teleprinter وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
teleprinters وسیلهای که قادر به ارسال و دریافت داده از نقط ه دور توسط مدارهای تلگراف و چاپ پیام روی چاپگر است
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
literate قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
mass storage وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
processor وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
screening, screenings وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screens وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screened وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
transphasor ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
harder دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
inventing ساختن
unify تک ساختن
make ساختن
fabrication ساختن
upgrade ساختن
makes ساختن
builds ساختن
build ساختن
miscreate بد ساختن
manufactures ساختن
indite ساختن
pellet حب ساختن
invent ساختن
invented ساختن
confect ساختن
upgraded ساختن
fashion مد ساختن
fashioned مد ساختن
pills حب ساختن
create ساختن
compose ساختن
composes ساختن
buildings ساختن
fashioning مد ساختن
fashions مد ساختن
creates ساختن
pill حب ساختن
invents ساختن
upgrades ساختن
dree ساختن با
put up ساختن
put-up ساختن
unifying تک ساختن
upgrading ساختن
unifies تک ساختن
produce ساختن
carbonize کک ساختن
bulid ساختن
creating ساختن
generates ساختن
generated ساختن
generate ساختن
upbuild ساختن
remake از نو ساختن
remakes از نو ساختن
mints ساختن
generating ساختن
to t. up ساختن
fabricating ساختن
fabricates ساختن
fabricated ساختن
to get along ساختن
to go in with ساختن با
fabricate ساختن
to make a shift ساختن
to make away ساختن
minting ساختن
mint ساختن
idolised بت ساختن
idolises بت ساختن
idolising بت ساختن
idolize بت ساختن
idolized بت ساختن
forborne ساختن با
idolizes بت ساختن
bridges پل ساختن
idolizing بت ساختن
bridged پل ساختن
produces ساختن
produced ساختن
minted ساختن
bridge پل ساختن
constructing ساختن
constructed ساختن
set up ساختن
construct ساختن
manufactured ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com