Dictiornary-Farsi | قاشق ریخته گری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
pouring cup	قاشق ریخته گری


Other Matches

mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
spoon	قاشق
spooned	قاشق
spooning	قاشق
spoon ful	یک قاشق
spoons	قاشق
a spoon	یک قاشق
spoon	با قاشق برداشتن
I don't have a spoon.	من قاشق ندارم.
spooned	با قاشق برداشتن
spoons	با قاشق برداشتن
dessert spoons	قاشق مرباخوری
dessert spoons	قاشق دسرخوری
spoonful	باندازه یک قاشق
pouring cup	قاشق ریزش
spoonfuls	باندازه یک قاشق
table spoonful	قاشق سوپخوری
one spoonful a day	روزی یک قاشق
tablespoons	قاشق سوپخوری
tablespoon	قاشق سوپخوری
spooning	با قاشق برداشتن
silver spoon	قاشق نقره
bowl of a spoon	گودی قاشق
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
plate basket	سبد قاشق و چنگال
split spoon	قاشق نمونه برداری
tea spoon	قاشق چای خوری
table spoon	قاشق سوپ خوری
teaspoons	قاشق چای خوری
two table spoonful a day	روزی دو قاشق سوپخوری
teaspoon	قاشق چای خوری
teaspoonsful	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonfuls	بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonful	بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonfuls	بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoon	قاشق چایخوری [غذا و آشپزخانه]
tea spoon	قاشق چایخوری [غذا و آشپزخانه]
tablespoonsful	بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoons	قاشق های چایخوری [غذا و آشپزخانه]
tea spoons	قاشق های چایخوری [غذا و آشپزخانه]
besprent	ریخته
caster	ریخته گر
founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
foundering	ریخته گر
casting	ریخته گی
brass founder	ریخته گر
foundered	ریخته گر
hot topping	ریخته گی
metal founder	ریخته گر
moulder	ریخته گر
foundry man	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
founders	ریخته گر
trick or treat	قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
cast concrete	بتن ریخته گی
group casting	ریخته گری
cast crystal	بلور ریخته
chuted concrete	بتن ریخته گی
founding	ریخته گری
investment castings	ریخته گی بسته
iron foundry	ریخته گی اهن
castellated nut	مهره ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
investment foundry	ریخته گی بسته
precast	پیش ریخته
cast metal	فلز ریخته گی
cast glass	شیشه ریخته گی
sheet asphalt	اسفالت ریخته
moulding	ریخته گری
casting	ریخته گری
foundry	ریخته گری
wild and woolly	درهم ریخته
foundries	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
founds	ریخته گری
skins	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
found	ریخته گری
skinned	پوسته ریخته گی
skin	پوسته ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
molten	ریخته ریختگی
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
foundry pit	چاله ریخته گری
injection molding	ریخته گری تزریقی
ingot casting	ریخته گری شمش
group teaming	ریخته گری گروهی
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
foundry pit	جهنم ریخته گری
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
foundry practice	تکنیک ریخته گری
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
transfer molding	ریخته گری انتقالی
iron casting	ریخته گری اهن
press casting	ریخته گری فشاری
precision casting	ریخته گری دقیق
steel foundry	ریخته گری فولاد
molded	قالب ریخته گری
sand casting	ریخته گری ماسهای
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
mold	قالب ریخته گری
mis run casting	ریخته گری غلط
metal foundry	ریخته گری فلزات
metal casting	ریخته گری فلز
machinery castings	ریخته گری ماشینی
loam castings	ریخته گری شنی
jakes	اشغال درهم ریخته
shell casting	ریخته گری پوستهای
cast steel	فولاد ریخته گری
core sand	ماسه ریخته گری
forges	ریخته گری فلز
forge	ریخته گری فلز
pigs	اهن تازه ریخته
pigs	قالب ریخته گری
group casting	ریخته گری گروهی
pig	اهن تازه ریخته
pig	قالب ریخته گری
plaster casts	ریخته گری گچی
debris	اشغال روی هم ریخته
cast molding	قالبگیری ریخته گری
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
art casting	ریخته گری صنعتی
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
compression molding	ریخته گری فشاری
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
plaster cast	ریخته گری گچی
litter	زایمان ریخته وپاشیده
moulds	قالب ریخته گری
litters	زایمان ریخته وپاشیده
moulded	قالب ریخته گری
ejecta	مواد بیرون ریخته
foundry cupola	کوپول ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
littered	زایمان ریخته وپاشیده
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
littering	زایمان ریخته وپاشیده
direct casting	ریخته گری مستقیم
molds	قالب ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpeting	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
green concrete	بتن تازه ریخته شده
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری