English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
provost marshal قاضی نظامی
Other Matches
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
cadi قاضی
judged قاضی
bencher قاضی
judge قاضی
pretorian قاضی
pretor قاضی
recusatio judicis رد قاضی
magistracy قاضی
judges قاضی
judging قاضی
kadi or kadee قاضی
arbitrators قاضی تحکیم
holy joe قاضی عسکر
Justice of the Peace قاضی صلحیه
Justices of the Peace قاضی صلحیه
Chief Justices قاضی اعظم
Chief Justices قاضی القضات
stylists قاضی سلیقه
judging قاضی دادرس
stylist قاضی سلیقه
examinating magistrate قاضی تحقیق
judicial interrogator قاضی تحقیق
examing magistrate قاضی تحقیق
Chief Justice قاضی القضات
personal knowledge of the judge علم قاضی
Chief Justice قاضی اعظم
judge advocate قاضی عسکر
chaplains قاضی عسگر
arbiters قاضی داور
judged قاضی دادرس
arbiter قاضی داور
before the jvdges در حضور قاضی
judges قاضی دادرس
chaplain قاضی عسگر
arbitrator قاضی تحکیم
interrogators قاضی تحقیق
interrogator قاضی تحقیق
padres قاضی عسکر
judge قاضی دادرس
the chief justice قاضی القضات
padre قاضی عسکر
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
magistrates قاضی دادگاه جنحه
samson قاضی قدیم اسرائیل
Soc اصل استقلال قاضی
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
coram judice در حضور قاضی اصاع
county magestrate قاضی دادگاه استان
magistrate قاضی دادگاه جنحه
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
praetor قاضی یاافسر مادون کنسول
puisne judge قاضی پایین رتبه دادرس جز
chaplaincies مقام یا محل کار قاضی عسگر
The judge remained an honest man all his life . قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincy مقام یا محل کار قاضی عسگر
nemo potest esse simul actor et judex هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
acetiam برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
attaint محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
case law رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
acatalectic قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
perverse verdict رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
justiciar قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
barrator قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
serviced نظامی
mil نظامی
fort دژ نظامی
soldier نظامی
martial نظامی
martin نظامی
service نظامی
soldiers نظامی
military نظامی
warlike نظامی
military service خدمت نظامی
articles of war قانون نظامی
militarize نظامی کردن
military courtesy شئونات نظامی
standing orders امریه نظامی
military occupational speciality کد تخصصی نظامی
military justice دادسرای نظامی
standing order امریه نظامی
military intervention مداخله نظامی
attache وابسته نظامی
army attache وابسته نظامی
army staff ستاد نظامی
militarization نظامی کردن
martial spirit روح نظامی
council ofwar شورای نظامی
by military force با نیروی نظامی
garrison state ایالت نظامی
field colours پرچم نظامی
field colors پرچم نظامی
defense information اطلاعات نظامی
detention barrack بازداشتگاه نظامی
dressing parade مشق نظامی
civilian غیر نظامی
military platform سکوی نظامی
military posture ارایش نظامی
civilians غیر نظامی
general outpatient clinic درمانگاه نظامی
court material دادگاه نظامی
martial rule حکومت نظامی
campound کمپ نظامی
martial court دادگاه نظامی
maneuver تمرین نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
invasion currency پول نظامی
court martial دادگاه نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
military posture وضعیت نظامی
council of war شورای نظامی
military comission هیئت نظامی
military funds بودجه نظامی
paramilitaries شبه نظامی
militarily از لحاظ نظامی
military government دولت نظامی
military body هیئت نظامی
military government حکومت نظامی
militias نیروی نظامی
military comission کمیسیون نظامی
paramilitary شبه نظامی
councils of war شورای نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military court دادگاه نظامی
military crest خط الراس نظامی
military convention اتحاد نظامی
military doctorine دکترین نظامی
military doctorine مقررات نظامی
military expenditure مخارج نظامی
military funds اعتبار نظامی
military governor فرمانداری نظامی
military governor حاکم نظامی
soldier فرد نظامی
soldier نظامی شدن
salutes احترام نظامی
martial law حکومت نظامی
military advisor مستشار نظامی
saluting احترام نظامی
military adviser مستشار نظامی
military area منطقه نظامی
saluted احترام نظامی
military attache وابسته نظامی
guest house مهمانسرای نظامی
guest houses مهمانسرای نظامی
militia نیروی نظامی
military grid شبکه نظامی
soldiers فرد نظامی
military assistance کمک نظامی
soldiers نظامی شدن
salute احترام نظامی
military intelligence اطلاعات نظامی
military psychology روانشناسی نظامی
columns ستون نظامی
posts پست نظامی
posted پست نظامی
post- پست نظامی
post پست نظامی
drills مشق نظامی
drilled مشق نظامی
drill مشق نظامی
regimental لباس نظامی
exercises مشق نظامی
exercises مانور نظامی
exercised مشق نظامی
exercised مانور نظامی
exercise مشق نظامی
to attain a great age به سن بالارسیدن [نظامی ]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com