English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
block قالب ریختن
blocked قالب ریختن
blocks قالب ریختن
Search result with all words
casting ریختن فلز مذاب به داخل قالب
compression mold قالب ریختن تراکمی
Other Matches
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
to take to one's legs ریختن
pouring ریختن
sand شن ریختن
poured ریختن
pour ریختن
pours ریختن
interfuse در هم ریختن
interfusion در هم ریختن
lash vi ریختن
besprinkle ریختن
lave ریختن
infuses ریختن
to take a cast of ریختن
to inject into the bowels ریختن
strews ریختن
strewn ریختن
mew پر ریختن
sheds ریختن
spill ریختن
skink ریختن
spilled ریختن
spilling ریختن
spills ریختن
shedding ریختن
mewed پر ریختن
mewing پر ریختن
strewing ریختن
strewed ریختن
strew ریختن
infusing ریختن
infused ریختن
infuse ریختن
yeild ریختن
spilled or spilt ریختن
shed ریختن
affution ریختن
affuse ریختن
affose ریختن
to water آب ریختن
effuse ریختن
cast concrete ریختن
disembogue ریختن
dump ریختن
grout ریختن
disassemble به هم ریختن
mixing در هم ریختن
sands شن ریختن
bestrew ریختن
birl ریختن
molts موی ریختن
shedding پوست ریختن
sheds پوست ریختن
moult موی ریختن
molting موی ریختن
cans درقوطی ریختن
defoliated برگ ریختن
canning درقوطی ریختن
defoliate برگ ریختن
spews بخارج ریختن
defoliates برگ ریختن
spewing بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
defoliating برگ ریختن
can درقوطی ریختن
infusions ریختن پاشیدن
molted موی ریختن
infusion ریختن پاشیدن
spew بخارج ریختن
cast concrete بتن ریختن
stoking سوخت ریختن در
bollix بهم ریختن
stokes سوخت ریختن در
stoked سوخت ریختن در
stoke سوخت ریختن در
caves فرو ریختن
cave فرو ریختن
dish در بشقاب ریختن
to make hay of روی هم ریختن
to come down with a run فرو ریختن
to break out بیرون ریختن
bottom cast از زیر ریختن
cast up hill سربالا ریختن
shed پوست ریختن
dishes در بشقاب ریختن
barrels در خمره ریختن
barrel در خمره ریختن
flushing اب را بافشار ریختن
flushes اب را بافشار ریختن
bottom pour از زیر ریختن
flush اب را بافشار ریختن
practise or tice طرح ریختن
inpour بدرون ریختن
emitting بیرون ریختن
emitted بیرون ریختن
emits بیرون ریختن
emit بیرون ریختن
rewrote از نو طرح ریختن
rewritten از نو طرح ریختن
rewriting از نو طرح ریختن
rewrites از نو طرح ریختن
rewrite از نو طرح ریختن
perspiring عرق ریختن
perspires عرق ریختن
perspired عرق ریختن
encase in concrete بتن ریختن
fall in فرو ریختن
sand ماسه ریختن شن
inurn در خاکدان ریختن
sands ماسه ریختن شن
illapse فرو ریختن
grout دوغاب ریختن
vent بیرون ریختن
vented بیرون ریختن
venting بیرون ریختن
vents بیرون ریختن
bottle دربطری ریختن
bottles دربطری ریختن
to pour out بیرون ریختن
perspire عرق ریختن
outpour بیرون ریختن
recasting ازنو ریختن
recast ازنو ریختن
die cast ریختن فشاری
desquamate پوست ریختن
fob بجیب ریختن
basket درسبد ریختن
baskets درسبد ریختن
jugs درکوزه ریختن
jug درکوزه ریختن
saucers در نعلبکی ریختن
saucer در نعلبکی ریختن
moults موی ریختن
recasts ازنو ریختن
oviposit تخم ریختن
overfeed زیادمصالح ریختن در
ecdysis پوست ریختن
dish out در فرف ریختن
die cast ریختن حدیدهای
decants ریختن شراب
decanting ریختن شراب
decanted ریختن شراب
decant ریختن شراب
crumbling فرو ریختن
crumbles فرو ریختن
crumbled فرو ریختن
crumble فرو ریختن
moulted موی ریختن
sack درکیسه ریختن
dusts ریختن پاشیدن
bleed خون ریختن
bleeds خون ریختن
jetting بیرون ریختن
tun دربشکه ریختن
topdress سطحی ریختن
jet بیرون ریختن
top cast ریختن از بالا
to tumble down فرو ریختن
dusted ریختن پاشیدن
drafts از بشکه ریختن
drafted از بشکه ریختن
sacked درکیسه ریختن
sacks درکیسه ریختن
come along <idiom> برنامه ریختن
huddling روی هم ریختن
effuse بیرون ریختن از
back up معکوس ریختن
To cast in a mould . درقالب ریختن
huddled روی هم ریختن
back-up معکوس ریختن
huddle روی هم ریختن
draft از بشکه ریختن
void بیرون ریختن
dust ریختن پاشیدن
to make plans برنامه ریختن
to spawn eggs ریختن تخم
to shed tears اشک ریختن
to make plans نقشه ریختن
jets بیرون ریختن
jetted بیرون ریختن
to rain tears اشک ریختن
to forge out plans نقشه ریختن
to forge out plans برنامه ریختن
weeps اشک ریختن
to pour out tea چایی ریختن
huddles روی هم ریختن
weep اشک ریختن
top pour ریختن از بالا
quipping مزه ریختن طعنه
disgorged خالی کردن ریختن
disgorge خالی کردن ریختن
quipped مزه ریختن طعنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com