English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
transfer molding قالب ریزی انتقالی
Other Matches
transfer mold قالب گیری انتقالی
green sand molding قالب ریزی تر
mold قالب ریزی کردن
molded قالب ریزی کردن
moulds قالب ریزی کردن
founds قالب ریزی کردن
found قالب ریزی کردن
swage قالب ریزی کردن
moulded قالب ریزی کردن
mould قالب ریزی کردن
molds قالب ریزی کردن
canned routine روال قالب ریزی شده
yoke پشت بند قالب در موقع بتن ریزی
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
basic type single tier formwork قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
imported 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
transitory انتقالی
transferential انتقالی
ceded انتقالی
transitive انتقالی
transition انتقالی
transitionary انتقالی
transitional انتقالی
transitions انتقالی
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
ceded public domains خالصجات انتقالی
transfer functions توابع انتقالی
revolutions حرکت انتقالی
transfer earnings درامدهای انتقالی
deferred charges هزینههای انتقالی
running fix نقطه انتقالی
deferred income درامدهای انتقالی
transational symmerty تقارن انتقالی
transfer income درامد انتقالی
translational lift برای انتقالی
transmission system سیستم انتقالی
translational motion حرکت انتقالی
translation حرکت انتقالی
revolution حرکت انتقالی
translations حرکت انتقالی
transitory society جامعه انتقالی
translational energy انرژی انتقالی
transmission system دستگاه انتقالی
transitory income درامد انتقالی
transitory consumption مصرف انتقالی
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer reaction واکنش انتقالی
transference resistance مقاومت انتقالی
transit bearing سمت انتقالی
translative ترجمهای انتقالی
transitional motion حرکت انتقالی
translation bearing یاتاقان انتقالی
moulting پر ریزی موی ریزی
transfers سند انتقال انتقالی
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
transfer سند انتقال انتقالی
transferring سند انتقال انتقالی
transmission dynamometer توان سنج انتقالی
transfer molding ریخته گری انتقالی
transition ranges میدان تیر انتقالی
alienable قابل فروش انتقالی
net tax revenue مالیات منهای پرداختهای انتقالی
epochal psychosis روان پریشی سنین انتقالی
planning directive دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Hypnagogia تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
planning guidance راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
molt پر ریزی
gravelling شن ریزی
foundation پی ریزی
deplumation پر ریزی
inpouring تو ریزی
tininess ریزی
shrouding شن ریزی
concrete work بتن ریزی
cast iron چدن ریزی
foundation پی ریزی اساس
evacuation برون ریزی
perspiration عرق ریزی
libation ساغر ریزی
scheming طرح ریزی
bellfounding زنگ ریزی
libations ساغر ریزی
projections طرح ریزی
projection طرح ریزی
discharges برون ریزی
effusions برون ریزی
fillings خاک ریزی
earthwork خاک ریزی
sweat عرق ریزی
circumfusion دور ریزی
chumming طعمه ریزی
sweating عرق ریزی
sweats عرق ریزی
discharge برون ریزی
filling خاک ریزی
acting out برون ریزی
actification سرکه ریزی
effusion برون ریزی
casting چدن ریزی
foundry چدن ریزی
foundries چدن ریزی
modelling طرح ریزی
programming برنامه ریزی
outflow بیرون ریزی
landslips فرو ریزی
landslip فرو ریزی
projecting طرح ریزی
bloodbath خون ریزی
bloodbaths خون ریزی
budgeting بودجه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
planning طرح ریزی
outflows بیرون ریزی
designment طراح ریزی
egestion بیرون ریزی
purge برون ریزی
foundation soil پی ریزی ساختمان
fineness ریزی دانه ها
minuteness ریزی ناچیزی
suffusion زیر ریزی
fineness modulus مدول ریزی
purged برون ریزی
rip rap سنگ ریزی
schematization طرح ریزی
retropulsion درون ریزی
gravelling سنگ ریزی
placing concrete بتن ریزی
modeller طرح ریزی
grouting دوغاب ریزی
management برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
iron foundry اهن ریزی
managements برنامه ریزی
purges برون ریزی
road embankment خاک ریزی جاده
rip par in dam slope سنگ ریزی در شیب سد
rural planning برنامه ریزی روستائی
regional planning برنامه ریزی منطقهای
population planning برنامه ریزی جمعیت
preplanned طرح ریزی شده
production planning برنامه ریزی تولید
product planning برنامه ریزی محصولات
programming methods روشهای برنامه ریزی
projectable قابل طرح ریزی
planning principles اصول برنامه ریزی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
quantitative programming برنامه ریزی کمی
planning system نظام برنامه ریزی
salamander مجرای شمش ریزی
contrive طرح ریزی کردن
type metal فلز حروف ریزی
To lay the foundation. پی نهادن ( پی ریزی کردن )
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
timing برنامه ریزی زمانی
ballast شن ریزی مصالح شکسته
to fill up an excavation خاک ریزی کردن
system planning طرح ریزی سیستم
contriving طرح ریزی کردن
contrives طرح ریزی کردن
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
seedbed جای تخم ریزی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
state planning برنامه ریزی دولتی
stokehold محل سوخت ریزی
contrived طرح ریزی کردن
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
educational planning برنامه ریزی اموزشی
embank خاک ریزی کردن
career planning طرح ریزی مشاغل
ex ante برنامه ریزی شده
financial planning برنامه ریزی مالی
fineness modulus مدول ریزی و نرمی
bottom pouring plate صفحه سری ریزی
bloodguiltiness خون ریزی ناحق
fineness modulus مدول نرمی و ریزی
fineness of lime نرمی و ریزی اهک
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
dynamic programming برنامه ریزی پویا
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
corporate planning برنامه ریزی شرکت
curriculum development برنامه ریزی درسی
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
development planning برنامه ریزی توسعه
dietetics برنامه ریزی غذایی
discharge of affect برون ریزی هیجانی
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
central planning برنامه ریزی مرکزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com