Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
distinguished rug
قالی با ارزش و برجسته
Other Matches
caucasus
منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
palace rugs
قالی های درباری
[قالی های قصری]
alto-rilievo
[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing
طرح برجسته
[برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model
مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
embossment
نقوش برجسته برجسته کاری
supereminent
برجسته فوق العاده برجسته
salience
نکته برجسته موضوع برجسته
saliency
نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif
حجاری ونقوش برجسته برجسته
stereoscope
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
repousse
برجسته نمایاحکاکی برجسته
carpets
قالی
carpet
قالی
urban rug
قالی شهری
Afghan rug
قالی افغانی
carpet-dyer
رنگرز قالی
carpet washing
قالی شویی
upper beam
سردار
[قالی]
warp beam
سردار
[قالی]
caucasian rug
قالی قفقازی
Persian carpet
قالی ایرانی
carpet weaver
قالی باف
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
vertical loom
دار عشایری
[قالی]
structure
چهارچوب دار
[قالی]
horizontal loom
دار خوابیده
[قالی]
breast
زیر دار
[قالی]
horizontal loom
دار عشایری
[قالی]
ground loom
دار عشایری
[قالی]
horizontal loom
دار افقی
[قالی]
burned rug
قالی سوخته شده
ground loom
دار زمینی
[قالی]
vertical loom
دار روستایی
[قالی]
vertical loom
دار افقی
[قالی]
zaronim
قالی ذرع و نیم
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
back of the loom
قسمت پشت دار
[قالی]
Indian rug
قالی یا قالیچه مربوط به هندوستان
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
raise of loom
بنا کردن دار قالی
raise of loom
بنا کردن دار قالی
ground loom
دارهای قابل حمل
[قالی]
right pillar
چوب راست رو
[در دار قالی]
repeated
نقش تکراری و پی در پی
[بندی]
[قالی]
Chilkat
نوعی قالی پرده آویز هندی
warp beam
چوب افقی بالای دار
[قالی]
Boldaji rug
قالی بلداجی چهارمحال با نقوش هندسی
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
vertical beam
چوب
[میله]
طولی دار
[قالی]
top of the loom
قسمت بالایی یا فوقانی دار
[قالی]
To snake the dust off the carpet.
خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
bird motif
نقش پرنده در قالی حیوان دار
breast
چوب افقی پایین دار
[قالی]
carnation motif
طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
adjustable
<adj.>
قابلیت تنظیم قسمت های مختلف دار قالی
Mahal
محل
[اصطلاحی است که به قالی ساروق درجه دو اطلاق می شود.]
circular carpet
قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
chess board rug
قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
Ertman gul
[نوعی طرح گل در قالی های ترکمن که بصورت لوزی بافته شده و در دو انتها جلوه ای از شاخ قوچ را نشان می دهد.]
daffodil design
طرح گل نرگس زرد
[این نگاره در قالی های بافته شده حواشی کویر مانند کرمان بیشتر بکار می رود.]
Persian rug
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
erection of loom
بر پا کردن دار قالی
[خصوصا در دار عمودی]
trefoil design
طرح های سه گوش
[بیشتر در حاشیه قالی بکار می رود و معمولا در لا به لای نگاره های دیگر خصوصا اسلیمی ها دیده می شود.]
prosilient
برجسته
torose
برجسته
stereometric
خط برجسته
stereometric
برجسته
noted
برجسته
mainlined
برجسته
mainlines
برجسته
mainlining
برجسته
par excellence
برجسته
pre eminent
برجسته
raised
برجسته
rilievo
برجسته
relievo
برجسته
relief emboss
برجسته
outstandingly
برجسته
outstanding
برجسته
distinguished
برجسته
crowned
برجسته
illustrated
برجسته
ridged
برجسته
staring
برجسته
starring
برجسته
illustrous
برجسته
eminent
برجسته
cordon bleu
برجسته
dominant
برجسته
mainline
برجسته
in relief
برجسته
laureate
برجسته
prominent
برجسته
primes
برجسته
of d.
برجسته
primed
برجسته
prime
برجسته
convex
برجسته
overriding
برجسته
pre-eminent
برجسته
conspicuous
برجسته
strikingly
برجسته
striking
برجسته
predominant
برجسته
illustrious
برجسته
salient
برجسته
masterwork
برجسته
kenspeckle
برجسته
high relief
نقوش برجسته
piece de resistance
فقره برجسته
bas relif
نقوش برجسته
relief
برجسته کاری
in relief
بطور برجسته
drop shadow
سایه برجسته
relief
حجاری برجسته
egregious
برجسته نمایان
leading
عمده برجسته
premiered
هنرپیشه برجسته
illustriously
برجسته وار
bas relif
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کاری
basso relief
برجسته کوتاه
stand out
برجسته بودن
affigy
تصویر برجسته
stand out
برجسته عالی
palmy
برجسته کامیاب
smatt
برجسته زیرکانه
effigy
تصویر برجسته
effigies
تصویر برجسته
signalize
برجسته کردن
bosses
ارباب برجسته
signally
بطور برجسته
laureatel
شاعر برجسته
projection welding
جوش برجسته
emboss
برجسته کردن
cordon bleu
آدم برجسته
bossing
ارباب برجسته
project
برجسته بودن
relievo
برجسته کاری
projected
برجسته بودن
projects
برجسته بودن
personages
شخص برجسته
personage
شخص برجسته
notbility
شخص برجسته
saleint
برجسته چشمگیر
saleintiant
برجسته چشمگیر
salient pole
قطب برجسته
raised figure
طرح برجسته
embossed
برجسته شده
exaggerated stereoscopy
برجسته بین
acrography
گچ کاری برجسته
bossed
ارباب برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
half relief
نیم برجسته
raised shoulder
شانه برجسته
anaglyph
تزئینات برجسته
anaglyph
حجاری برجسته
front face
سطح برجسته
alto relievo
برجسته بلند
fash butt welding
جوش برجسته
relief emboss
نقشه برجسته
relief map
نقشه برجسته
embossed alphabet
الفبای برجسته
topography
برجسته نگاری
boss
ارباب برجسته
magnific
معروف برجسته
stereoscopic
برجسته بین
distinguished
برجسته مهم
to stand out
برجسته بودن
to put forward
برجسته نمودارکردن
premier
هنرپیشه برجسته
predominantly
بطور برجسته
premiers
هنرپیشه برجسته
aegicranium
آذین برجسته سر
poet laureate
شاعر برجسته
contour
نقشه برجسته
eminently
بطور برجسته
swell
برجسته شیک
tyupical
نوبهای برجسته
stereoscopic
برجسته بینی
milestone
مرحله برجسته
milestones
مرحله برجسته
aegicrane
آذین برجسته سر
topographic map
نقشه برجسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com