Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
forensic
قانونی مربوط به سخنرانی
Other Matches
customs of war
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
legitimate
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimated
عذر قانونی قانونی
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
lectures
سخنرانی
conference
سخنرانی
to hear any ones speech
سخنرانی
lectured
سخنرانی
conferences
سخنرانی
lecturing
سخنرانی
prelection
سخنرانی
oration
سخنرانی
lecture
سخنرانی
speaking
سخنرانی
orations
سخنرانی
orate
سخنرانی کردن
speaks
سخنرانی کردن
pep talks
سخنرانی انگیزگر
speak
سخنرانی کردن
theater
تالار سخنرانی
lecture method
روش سخنرانی
lobbied
سخنرانی کردن
auditoria
تالار سخنرانی
oratory
شیوه سخنرانی
conference call
دعوت به سخنرانی
theatres
تالار سخنرانی
pep talk
سخنرانی انگیزگر
record
یادداشت سخنرانی
inaugural
سخنرانی افتتاحی
notes
یادداشت سخنرانی
lobbies
سخنرانی کردن
make a speech
سخنرانی کردن
theaters
تالار سخنرانی
auditoriums
تالار سخنرانی
theatre
تالار سخنرانی
oratorical
وابسته به سخنرانی
lobby
سخنرانی کردن
auditorium
تالار سخنرانی
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
philippic
سخنرانی تند وانتقادی
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
voices
صدای سخنرانی انسان
proem
مقدمه سخنرانی شروع
lobbied
سخنرانی وتبلیغات کردن
voicing
صدای سخنرانی انسان
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
voice
صدای سخنرانی انسان
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
lobby
سخنرانی وتبلیغات کردن
lobbies
سخنرانی وتبلیغات کردن
speech
قوه ناطقه سخنرانی
speeches
قوه ناطقه سخنرانی
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
stenotypisht
متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
oratorically
ادیبانه از روی ایین سخنرانی
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
His speech was in the nature of an apology.
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
teach-in
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-ins
جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
soliloquy
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
philippize
بارشوه سخنرانی کردن درسخنرانی تحت نفوذقرارگرفتن
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
soliloquies
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
of age
<idiom>
سن قانونی
normative
قانونی
legiskative
قانونی
official
قانونی
legal medicine
طب قانونی
lawful
قانونی
standards
قانونی
anarchy
بی قانونی
legit
قانونی
licit
قانونی
statutory law
قانونی
regulars
قانونی
regular
قانونی
copyrights
حق قانونی
constitutional
قانونی
formal
قانونی
wife's equity
حق قانونی زن
medical jurisprudence
طب قانونی
standard
قانونی
legal
قانونی
de jur
حق قانونی
statutory
قانونی
de jure
قانونی
forensic medicine
طب قانونی
illegality
بی قانونی
dejure
حق قانونی
canonical
قانونی
copyright
حق قانونی
lawless
بی قانونی
lawlessness
بی قانونی
presumption of law
فرض قانونی
standards
نمونه قانونی
Legal Advisor
مشاور قانونی
presumption juris et de jure
اماره قانونی
forced sale
فروش قانونی
forensic psychology
روانشناسی قانونی
forensic medicine
پزشکی قانونی
proctor
وکیل قانونی
use age
عمر قانونی
presumption of law
استنباط قانونی
heir at law
وارث قانونی
warranted
اجازه قانونی
norm
اصل قانونی
jurisdication
اختیار قانونی
legal domicile
اقامتگاه قانونی
legal asset
دارائی قانونی
lawfulness
قانونی بودن
coroner
طبیب قانونی
coroners
طبیب قانونی
norms
اصل قانونی
warrant
اجازه قانونی
juridical
قانونی شرعی
distresses
ضبط قانونی
distress
ضبط قانونی
action at low
اقدام قانونی
standard
مقرر قانونی
prosecutors
تعقیب قانونی
prosecutor
تعقیب قانونی
judicial arbitrator
داور قانونی
legal action
اقدام قانونی
standards
مقرر قانونی
assize
نرخ قانونی
s.i
اسناد قانونی
short life
با عمر قانونی کم
legal tender
پول قانونی
stand measure
اندازه قانونی
warranting
اجازه قانونی
debt of record
دین قانونی
de jure recognition
شناسایی قانونی
posse
قدرت قانونی
posses
قدرت قانونی
the rule of law
تامین قانونی
cognizance
اخطار قانونی
statutory offense
جرم قانونی
constructive notice
ابلاغ قانونی
constructive service
ابلاغ قانونی
covenant in low
شرط قانونی
there is a rule that...
قانونی هست
legitimating
برحق قانونی
standard
نمونه قانونی
validating
قانونی شناختن
validates
قانونی شناختن
validated
قانونی شناختن
legal counsel
مشاور قانونی
validate
قانونی شناختن
assignments
انتقال قانونی
assignment
انتقال قانونی
fishing expedition
بازپرسی قانونی
false
غیر قانونی
traites lois
قراردادهای قانونی
barrister at law
وکیل قانونی
regular procedure
اقدام قانونی
legitimate
برحق قانونی
legitimated
برحق قانونی
legitimates
برحق قانونی
substituted service
ابلاغ قانونی
warrants
اجازه قانونی
legal reserves
ذخیرههای قانونی
medical jurisprudence
پزشکی قانونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com