English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
law of reflection قانون بازتاب
reflection law قانون بازتاب
Other Matches
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canons قانون کلی قانون شرع
plantar reflex بازتاب کف پا
echo بازتاب
echoed بازتاب
echoes بازتاب
reflector بازتاب
reflexion بازتاب
reflectors بازتاب
reflexes بازتاب
echoing بازتاب
reflection بازتاب
reflex بازتاب
plane of reflection صفحه بازتاب
tendon reflex بازتاب وتری
reflex circuit قوس بازتاب
sucking reflex بازتاب مکیدن
salivary reflex بازتاب بزاقی
flexion reflex بازتاب خمش
orientation reflex بازتاب سوگیری
rossolimo reflex بازتاب روسولیمو
stretch reflex بازتاب کشیدگی
reflex reserve پس مانده بازتاب
reflex time زمان بازتاب
negative movement reflex بازتاب گریز
prepotent reflex بازتاب غالب
reflex arc قوس بازتاب
reflection of light بازتاب نور
reflection grating توری بازتاب
reflection coefficient ضریب بازتاب
flashback بازتاب اشعه
flashbacks بازتاب اشعه
reflectability بازتاب پذیری
raster شبکه بازتاب
reflection plane صفحه بازتاب
reflectivity بازتاب پذیری
reflectometer بازتاب سنج
pupillary reflex بازتاب مردمک
reflector buoy بویه بازتاب
reflex arc کمان بازتاب
rooting reflex بازتاب گونه
static reflex بازتاب تعادل
babinski reflex بازتاب بابینکسی
background reflection بازتاب زمینهای
reflecting بازتاب دادن
reflects بازتاب دادن
reflection بازتاب اندیشه
bragg reflection بازتاب پراگ
reflexology بازتاب شناسی
ground return بازتاب زمینی
conditioned reflex بازتاب شرطی
spinal reflex بازتاب نخاعی
chain reflex بازتاب زنجیرهای
coefficient of reflection ضریب بازتاب
reflexivity بازتاب پذیری
reflect بازتاب دادن
cranial reflex بازتاب جمجمهای
abdominal reflex بازتاب شکمی
mass reflex بازتاب کلی
achilles jerk بازتاب اشیل
achilles reflex بازتاب اشیل
albedo نمار بازتاب
albedo توان بازتاب
reflexogenous zones نواحی بازتاب زا
orienting reflex بازتاب سوگیری
crossed reflex بازتاب متنافر
righting reflex بازتاب تعادل
angle of reflaction زاویه بازتاب
reflection angel زاویه بازتاب
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
startle reflex بازتاب یکه خوردن
reflect بازتاب یافتن بازتابیدن
reflex latency دوره نهفتگی بازتاب
unconditioned reflex بازتاب غیر شرطی
reflecting بازتاب یافتن بازتابیدن
reflects بازتاب یافتن بازتابیدن
cutaneous secretory reflex بازتاب تراوشی پوست
audi بازتاب دیداری- شنیداری
consensual eye reflex بازتاب همخوان چشم
bechterev mendel reflex بازتاب بختریف- مندل
pgr بازتاب گالوانیکی- روانی
psychogalvanic reflex بازتاب گالوانیکی- روانی
phasic stretch reflex بازتاب کشش مرحلهای
haab's pupillary reflex بازتاب مردمکی هاب
positive movement reflex بازتاب حرکت گرایشی
cutaneous pupillary reflex بازتاب پوستی مردمک
blinking reflex بازتاب پلک زدن
grasping reflex بازتاب چنگ زدن
eye blink reflex بازتاب پلک زدن
patellar reflex بازتاب پرش زانو
irreflexive بی خیال بدون بازتاب
knee jerk reflex بازتاب پرش زانو
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
mirrors دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
kanoon قانون
enacment قانون
regardless of the law به قانون
hess's law قانون هس
act قانون
regulation قانون
statute قانون
statutes قانون
nisi قانون
lex قانون
law of constant heat sumation قانون هس
acted قانون
legislation قانون
canon قانون
edicts قانون
rule قانون
code قانون
canons قانون
edict قانون
legal قانون
laws قانون
law قانون
lambert law قانون لامبرت
pascal قانون پاسکال
law of complimentarity قانون مکملیت
law of advantage قانون امتیاز
law of clouser قانون بستار
law of causation قانون علیت
lawmaker قانون گزار
lawbreaker قانون شکن
law of analogy قانون تمثیل
law of frequency قانون بسامد
law merchant قانون تجارت
law fallen into desuetude قانون متروک
law breaker قانون شکن
labour law قانون کار
laplace's law قانون لاپلاس
law abidingness پیروی قانون
law of progression قانون پیشروی
law of scarcity قانون کمیابی
law of readiness قانون امادگی
law of recency قانون تاخر
in the eyes of law از دید قانون
petitioner [divorce proceedings] مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings] مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English] مدعی [قانون]
plaintiff مدعی [قانون]
law of primacy قانون تقدم
law of election قانون انتخابات
law of contiguity قانون مجاورت
law of contract قانون قرارداد
law of demand قانون تقاضا
law of effect قانون اثر
law of gravitation قانون گرانش
law of induced current قانون لنتس
law of nations قانون ملل
law of use قانون استعمال
labour code قانون کار
gay lussac's law قانون گیلوساک
governing law قانون حاکم
graham's law قانون گراهام
to go into effect قانون شدن
gresham's law قانون گرشام
greshams law قانون گرشام
to inure قانون شدن
to take effect قانون شدن
to come into operation قانون شدن
gas laws قانون گاز
enactor واضع قانون
engel's law قانون انگل
engels law قانون انگل
extralegal ماورای قانون
faraday's law قانون فارادی
faraday's law قانون فاراده
fechner's law قانون فخنر
five second rule قانون 5 ثانیه
game law قانون شکار
hauy law قانون هوی
joiting law قانون ژول
joule's law قانون ژول
jurisconsult قانون دان
jurisprudent قانون دان
complainant [British E] مدعی [قانون]
juristic قانون دان
breach of the law نقض قانون
jachson's law قانون جکسون
islamic law قانون شرع
hook's law قانون هوک
hubble law قانون هابل
ignorance of law جهل به قانون
It's a rule that ... قانون است که ...
insolvent law قانون درماندگی
insolvent law قانون اعسار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com