Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
social security act
قانون تامین اجتماعی
Other Matches
collective security
تامین اجتماعی
social security
تامین اجتماعی
social security system
نظام تامین اجتماعی
social security program
برنامه تامین اجتماعی
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
social security benefits
منافع تامین اجتماعی
social security contributions
پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security tax
مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security
بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
to be insured under the social security scheme
[system]
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security
بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security payroll tax
مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
garnishment
تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remands
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand
اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring
کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
communication security account
میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
say's law
قانون سی . براساس این قانون
canon
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
covers
تامین
coverings
تامین
safety limit
حد تامین
securing
تامین
hedging
تامین
safety
تامین
cover
تامین
security
تامین
water supply
تامین اب
water supplies
تامین اب
securement
تامین
social
اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
socio political
اجتماعی
the herd instinct
حس اجتماعی
public
اجتماعی
Republican
اجتماعی
Republicans
اجتماعی
processionary
اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
socio economic
اجتماعی
communally
اجتماعی
communal
اجتماعی
societal
اجتماعی
ecclesiastics
اجتماعی
ecclesiastic
اجتماعی
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
procurement
تامین اماد
fulfill
تامین کردن
give security for
تامین کردن
supply
تامین کردن
transmission security
تامین مخابره
transmission security
تامین ارسال
internal security
تامین داخلی
the rule of law
تامین قضایی
the rule of law
تامین قانونی
supplying
تامین کردن
local security
تامین محلی
take care of
تامین کردن
supply port
درگاه تامین
ensure
تامین کردن
ensured
تامین کردن
ensures
تامین کردن
appropriation reimbur sement
تامین اعتبار
security
تامین مصونیت
insecurity
عدم تامین
troop safety
تامین عده ها
financiers
تامین اعتبارکننده
financier
تامین اعتبارکننده
buffer zones
منطقه تامین
buffer zone
منطقه تامین
area security
تامین منطقه
buffer stock
تامین ذخیره
chemical security
تامین شیمیایی
ensuring
تامین کردن
insures
تامین کردن
insuring
تامین کردن
factor of safety
عامل تامین
electronic security
تامین الکترونیکی
supplied
تامین کردن
cryptosecurity
تامین رمز
communication security
تامین مخابراتی
committment
تامین اعتبار
funding
تامین وجه
provisioning
تامین ذخیره
physical security
تامین تاسیسات
protection
تامین نامه
guarantees
تامین کردن
safety factor
عامل تامین
secures
تامین شده
cover
تامین کردن
safety stakes
دستکهای تامین
preservation of evidence
تامین دلیل
safety factor
ضریب تامین
safety diagram
دیاگرام تامین
guaranteed
تامین کردن
covers
تامین کردن
coverings
تامین کردن
signal security
تامین مخابراتی
secures
تامین کردن
secure
درامان تامین
secure
تامین شده
secures
درامان تامین
secure
تامین کردن
quia timet
حکم تامین
guarantee
تامین کردن
social good
کالاهای اجتماعی
social habit
عادت اجتماعی
social hygiene
بهداشت اجتماعی
socially
از لحاظ اجتماعی
social immobility
بی تحرکی اجتماعی
social action
اقدام اجتماعی
social health
بهداشت اجتماعی
social motive
انگیزه اجتماعی
social outlays
مخارج اجتماعی
clambake
اجتماعی درخارج
social fission
شکافت اجتماعی
social facilitation
تسهیل اجتماعی
collectivism
سیستم اجتماعی
social evolution
تکامل اجتماعی
social peace
ارامش اجتماعی
social perception
ادراک اجتماعی
subversives
اجتماعی و فرهنگی
social need
نیاز اجتماعی
social exchange
تبادل اجتماعی
social norm
هنجار اجتماعی
asocial
غیر اجتماعی
asociality
بی تفاوتی اجتماعی
biosocial
زیستی- اجتماعی
social organization
سازمان اجتماعی
social elimination
طرد اجتماعی
social engineering
مهندسی اجتماعی
social services
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
social mobility
تحرک اجتماعی
social acceptance
پذیرش اجتماعی
social milieu
محیط اجتماعی
social medicine
پزشکی اجتماعی
social maturity
بلوغ اجتماعی
social instinct
غریزه اجتماعی
social institution
نهاد اجتماعی
tact
فرافت اجتماعی
civic
اجتماعی مدنی
gregarious
اجتماعی دستهای
social maladjustment
ناسازگاری اجتماعی
social insurance
بیمه اجتماعی
social integration
یکپارچگی اجتماعی
social intelligence
هوش اجتماعی
social studies
مطالعات اجتماعی
national insurance
بیمه اجتماعی
social work
مددکاری اجتماعی
subversive
اجتماعی و فرهنگی
social work
خدمات اجتماعی
civil rights
حقوق اجتماعی
welfare
کمکهای اجتماعی
social influence
نفوذ اجتماعی
social inhibition
بازداری اجتماعی
social sciences
علوم اجتماعی
social science
علوم اجتماعی
milieux
محیط اجتماعی
milieus
محیط اجتماعی
milieu
محیط اجتماعی
unsociable
غیر اجتماعی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
social benefit
نفع اجتماعی
social will
اراده اجتماعی
social class
طبقه اجتماعی
social consciousness
هشیاری اجتماعی
socialization
اجتماعی شدن
socializer
اجتماعی کننده
social phenomenon
پدیده اجتماعی
social attitude
نگرش اجتماعی
social contract
قرارداد اجتماعی
sociocultural
اجتماعی- فرهنگی
socioeconomic
اجتماعی واقتصادی
socioeconomic
اجتماعی- اقتصادی
sociogenesis
پدیدایی اجتماعی
sociopolitical
اجتماعی وسیاسی
sociopolitical
اجتماعی- سیاسی
sociopsychological
اجتماعی- روانی
social welfare
رفاه اجتماعی
social wealth
ثروت اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com