English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
Other Matches
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
propensity to consume تمایل به مصرف
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
law of diminishing atility قانون مصرف نزولی
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
say's law قانون سی . براساس این قانون
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canons قانون کلی قانون شرع
canon قانون کلی قانون شرع
reduction تقلیل
diminution تقلیل
reductional تقلیل
reductions تقلیل
cut back تقلیل
depletion رگ زنی تقلیل
depopulation تقلیل نفوس
weakens تقلیل دادن
lessening تقلیل یافتن
weakening تقلیل دادن
lessen تقلیل یافتن
weakened تقلیل دادن
weaken تقلیل دادن
diminish تقلیل یافتن
lessens تقلیل یافتن
diminishes تقلیل یافتن
depletable تقلیل یافتنی
depauperate تقلیل یافته
lessened تقلیل یافتن
reducible تقلیل پذیر
reducing تقلیل یافتن
reducing تقلیل دادن
reduces تقلیل یافتن
reduces تقلیل دادن
reducer تقلیل دهنده
reduce تقلیل یافتن
reduce تقلیل دادن
monetary contraction تقلیل پول
cut back تقلیل دادن
reduction coefficient ضریب تقلیل
reduction ratio ضریب تقلیل
deflation تقلیل قیمتها
deceleration lane خط تقلیل سرعت
reduction of armamentes تقلیل تسلیحات
reductive تقلیل دهنده
data reduction تقلیل داده ها
cuts تقلیل دادن
cut تقلیل دادن
deflation تقلیل میزان پول
scrimp نحیف تقلیل دادن
depletion تقلیل درامد ملی
diminished [قوس تقلیل یافته]
diminished : تقلیل یافته کاسته
depleted تقلیل درامد ملی
deplete تقلیل درامد ملی
reduced form فرم تقلیل یافته
irreducible غیر قابل تقلیل
depleting تقلیل درامد ملی
partial reduction coefficient ضریب تقلیل جزئی
single reduction تقلیل سرعت تکی
reduction of capital تقلیل سرمایه شرکت
depletes تقلیل درامد ملی
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
reductase دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
cut down خلاصه کردن تقلیل دادن
cost reduction تقلیل قیمت تمام شده
uncurtailed bars ارماتور بدون تقلیل مقطع
hypothermal وابسته به تقلیل درجه حرارت
attenuated تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating تقلیل دادن دقیق شدن
lessen کمتر کردن تقلیل دادن
lessened کمتر کردن تقلیل دادن
lessening کمتر کردن تقلیل دادن
lessens کمتر کردن تقلیل دادن
attenuate تقلیل دادن دقیق شدن
cost saving درامد حاصل از تقلیل هزینه
disrate پست کردن تقلیل رتبه دادن
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
haplosis تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
trend تمایل
pendulums تمایل
proneness تمایل
left justification تمایل به چپ
appetence تمایل
appetency تمایل
appetence or tency تمایل
liking تمایل
trends تمایل
nisus تمایل
addictedness تمایل
unwilling بی تمایل
disinclined بی تمایل
trepan تمایل
aclinic بی تمایل
pendulum تمایل
recumbency تمایل
gravitation تمایل
sentiment تمایل
orientation تمایل
propensities تمایل
would تمایل
tendency تمایل
proclivity تمایل
tendencies تمایل
proclivities تمایل
propensity تمایل
intentions تمایل
disposition تمایل
month's mind تمایل
leanings تمایل
leaning تمایل
declination تمایل
intention تمایل
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
hangs تردید تمایل
hang تردید تمایل
disinclination عدم تمایل
landscape orientation تمایل افقی
predilections تمایل قبلی
predilection تمایل قبلی
fantasies میل تمایل
fantasy میل تمایل
fugitiveness تمایل به فرار
affect تمایل داشتن
falloff تمایل داشتن
affects تمایل داشتن
central tendency تمایل به مرکز
reactive tendency تمایل واکنشی
aptitudes تمایل طبیعی
aptitude تمایل طبیعی
declinatory دارای تمایل
the herd instinct تمایل بگروه
gusts تمایل مزمزه
leans تمایل داشتن
leaned تمایل داشتن
lean تمایل داشتن
sinistral تمایل بچپ
polarity تمایل قطبی
self immolation تمایل به خودکشی
polarities تمایل قطبی
list تمایل کجی
work effort تمایل به کار
gust تمایل مزمزه
trepan تمایل داشتن
inclination تمایل شیب
antipathetic فاقد تمایل
propensities تمایل طبیعی
preoccupation تمایل شیفتگی
predispostion تمایل قبلی
portraint orientation تمایل عمودی
tilts کجی تمایل
tilt کجی تمایل
tilted کجی تمایل
propensity تمایل طبیعی
caprices تمایل فکری
veins حالت تمایل
inclining تعظیم تمایل
against his grain برخلاف تمایل او
streaked تمایل میل
propend تمایل داشتن
wish [would like] تمایل داشتن
vein حالت تمایل
proclivity to steal تمایل بدزدی
caprice تمایل فکری
streak تمایل میل
streaking تمایل میل
streaks تمایل میل
preoccupations تمایل شیفتگی
betterment خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
uptrend تمایل بسوی بالا
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
tendency toward something تمایل به سوی چیزی
odds تمایل بیک سو احتمالات
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
evasiveness تمایل به طفره یاگریز
to take a ply تمایل پیدا کردن
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
turn تمایل تغییر جهت
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
turns تمایل تغییر جهت
take to تمایل پیدا کردن به
hade تمایل پیدا کردن
express willingness اظهار تمایل کردن
bias تمایل بیک طرف
take to تمایل پیدا کردن
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com