Dictiornary-Farsi | قانون توانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
power law	قانون توانی


Other Matches

ambidextrality	دو سو توانی
equipotentiality	هم توانی
infirmity	نا توانی
ambidexterity	دو سو توانی
impuissance	نا توانی
power spectrum	طیف توانی
power function	تابع توانی
exponential curve	منحنی توانی
Can you stay over night?	می توانی شب را با ما (نزد ما ) بمانی ؟
power series	سری توانی [ریاضی]
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
Can you wait until tommorrow?	می توانی تافردا صبر کنی ؟
Can you prove it to me?	آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
See if you can regulate the expenditures .	ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
you can't have it both ways. <idiom>	نمی توانی هم خدا را بخواهی و هم خرما.
Could you lend me some money ?	می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
You can be sure of that!	در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
You can lift the piano alone.	تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
Can you reckon the cost of the trip?	هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
Could you watch my bag [for me] until I get back?	آیا می توانی مواظب کیف من باشی تا من بر گردم؟
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
See if you can unite the dead knot .	ببین این گره کور را می توانی باز کنی
exponents	شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent	شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
canons	قانون کلی قانون شرع
canon	قانون کلی قانون شرع
say's law	قانون سی . براساس این قانون
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
regardless of the law	به قانون
legislation	قانون
regulation	قانون
statutes	قانون
lex	قانون
nisi	قانون
statute	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
laws	قانون
acted	قانون
act	قانون
law	قانون
legal	قانون
edict	قانون
hess's law	قانون هس
code	قانون
enacment	قانون
rule	قانون
canons	قانون
canon	قانون
edicts	قانون
kanoon	قانون
lawmaker	قانون گزار
gas laws	قانون گاز
game law	قانون شکار
left hand rule	قانون دست چپ
employment act	قانون اشتغال
fechner's law	قانون فخنر
law of progression	قانون پیشروی
five second rule	قانون 5 ثانیه
reflection law	قانون بازتاب
law of readiness	قانون امادگی
extralegal	ماورای قانون
faraday's law	قانون فارادی
law of recency	قانون تاخر
law of reflection	قانون بازتاب
faraday's law	قانون فاراده
law of use	قانون استعمال
law of scarcity	قانون کمیابی
lawbreaker	قانون شکن
engels law	قانون انگل
lextalionis	قانون قصاص
make law	وضع قانون
declaratory statute	قانون اعلامی
marioote law	قانون ماریوت
matrimonially	به قانون زناشوئی
mercantile law	قانون تجارت
merkel's law	قانون مرکل
mil rule	قانون میلیم
nationality law	قانون تابعیت
lenz's law	قانون لنتس
demorgans law	قانون دمورگان
legiskative	قانون گذار
engel's law	قانون انگل
enactor	واضع قانون
enactment of law	وضع قانون
legislatrix	قانون گذار زن
einstein's law	قانون اینشتاین
legist	قانون دان
economic law	قانون اقتصادی
distribution law	قانون توزیع
lenz' law	قانون لنز
legislatress	قانون گذار زن
labour law	قانون کار
law fallen into desuetude	قانون متروک
law merchant	قانون تجارت
law of advantage	قانون امتیاز
law of analogy	قانون تمثیل
law of causation	قانون علیت
law of clouser	قانون بستار
law of complimentarity	قانون مکملیت
jachson's law	قانون جکسون
law of contiguity	قانون مجاورت
law breaker	قانون شکن
joiting law	قانون ژول
joule's law	قانون ژول
lambert law	قانون لامبرت
laplace's law	قانون لاپلاس
labour act	قانون کار
law abidingness	پیروی قانون
jurisprudent	قانون دان
jurisconsult	قانون دان
islamic law	قانون شرع
labour code	قانون کار
law of contract	قانون قرارداد
gresham's law	قانون گرشام
law of election	قانون انتخابات
law of frequency	قانون بسامد
law of gravitation	قانون گرانش
law of induced current	قانون لنتس
graham's law	قانون گراهام
governing law	قانون حاکم
law of nations	قانون ملل
law of primacy	قانون تقدم
greshams law	قانون گرشام
law of effect	قانون اثر
claimant [arbitration proceedings]	مدعی [قانون]
introduce law	انشاء قانون
insolvent law	قانون اعسار
juristic	قانون دان
insolvent law	قانون درماندگی
law of demand	قانون تقاضا
ignorance of law	جهل به قانون
hubble law	قانون هابل
hook's law	قانون هوک
hauy law	قانون هوی
gay lussac's law	قانون گیلوساک
plaintiff	خواهان [قانون]
complainant [British E]	خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English]	خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings]	خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	خواهان [قانون]
plaintiff	شاکی [قانون]
complainant [British E]	شاکی [قانون]
pursuer [Scottish English]	مدعی [قانون]
pursuer [Scottish English]	شاکی [قانون]
claimant [arbitration proceedings]	شاکی [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	شاکی [قانون]
It's a rule that ...	قانون است که ...
to come into operation	قانون شدن
to take effect	قانون شدن
to inure	قانون شدن
to go into effect	قانون شدن
breach of the law	نقض قانون
plaintiff	مدعی [قانون]
complainant [British E]	مدعی [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	مدعی [قانون]
in the eyes of law	از دید قانون
to the letter <idiom>	طبق قانون
nomographer	قانون گذاری
pascal	قانون پاسکال
pascal's law	قانون پاسکال
paschen's law	قانون پاشن
penal statute	قانون جزا
peronality of laws	ویژگی قانون
planck law	قانون پلانک
preamble of a statute	مقدمه قانون
press law	قانون مطبوعات
procedural law	قانون شکلی
rambunctious	بی قانون و قاعده
raoult's law	قانون رائول
parallel law	قانون توازی
okuns law	قانون اوکان
nomographer	قانون گذار
nomography	فن قانون گذاری
nomological	وابسته به قانون
nomological	شبیه قانون
nomological	منطبق با قانون
nomology	قانون شناسی
obedient to the law	پیرو قانون
obedient to the law	مطیع قانون
offense	قانون شکنی
ohm's law	قانون اهم
religious law	قانون شرع
riot act	قانون ضد اغتشاشات
rule of thumb	قانون کلی
the spirit of the law	جوهر قانون
to break a law	قانون شکنی
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
unwritten law	قانون ننوشته
violation of law	نقض قانون
wagners law	قانون واگنر
walras law	قانون والراس