Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
registration code
قانون ثبت اسناد
Other Matches
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canon
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
imputation
اسناد
chain of authorities of a tradition
اسناد
ascription
اسناد
delation
اسناد
predication
اسناد
documents
اسناد
materials
اسناد
records
اسناد
attribution
اسناد
material
اسناد
attributing
اسناد کردن
ship papers
اسناد کشتی
secret papers
اسناد سری
shipping documents
اسناد حمل
misapplication
اسناد غلط
negotiable instrument
اسناد بهادار
assignments
واگذاری اسناد
assignment
واگذاری اسناد
inquiry documents
اسناد بازرسی
ship's papers
اسناد حمل
liability
اسناد دیونی
attributes
اسناد کردن
forgeries
جعل اسناد
forgery
جعل اسناد
attribute
اسناد کردن
assignments
تخصیص اسناد
liabilities
اسناد دیونی
aircraft records
اسناد هواپیما
ascribe
اسناد کردن
ascribed
اسناد کردن
property voucher
اسناد داراییی
briefcases
کیف اسناد
briefcase
کیف اسناد
treasury bill
اسناد خزانه
treasury securities
اسناد خزانه
registration of documents
ثبت اسناد
turnaround documents
اسناد برگشت
treasury bills
اسناد خزانه
title deed
اسناد مالکیت
predicable
قابل اسناد
ascribes
اسناد کردن
ascribing
اسناد کردن
ascribable
قابل اسناد
assignment
تخصیص اسناد
attributable
قابل اسناد
Br
اسناد دریافتنی
writing obligatory
اسناد تعهداور
s.i
اسناد قانونی
predicability
قابلیت اسناد
treasury bonds
اسناد خزانه
import documents
اسناد واردات
credit instrument
اسناد اعتباری
documentation center
مرکز اسناد
documentary collection
وصولی اسناد
document file
پرونده اسناد
export documents
اسناد صادرات
commerical papers
اسناد تجارتی
promissory note
اسناد اعتباری
identity paper
اسناد هویت
promissory notes
اسناد اعتباری
imputability
قابلیت اسناد
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
payment against documents
پرداخت در برابر اسناد
documents
پرونده ها
[اسناد]
[اوراق]
notary
سر دفتر اسناد رسمی
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
notary public
سردفتر اسناد رسمی
notary public
دفتر اسناد رسمی
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
notary
سردفتر اسناد رسمی
notaries
سر دفتر اسناد رسمی
registry
دفتر ثبت اسناد
documentation
مدرک یا مدارک اسناد
imputably
بطور قابل اسناد
documents of indentity
اسناد سجل احوال
documents against payment
اسناد در مقابل پرداخت
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
refusal to accept a bill
نکول اسناد تجاری
document of identity
اسناد سجل و احوال
ration return
اسناد هزینه جیره
document file
پرونده اسناد یکان
precontract preparations
تهیه اسناد قرارداد
notaries
سردفتر اسناد رسمی
ascribing
اسناد دادن دانستن
registries
دفتر ثبت اسناد
extensions
تمدید اسناد تجاری
negotiable instruments
اسناد قابل معامله
bearer stock
اسناد در وجه حامل
cash against documents
پول در مقابل اسناد
extension
تمدید اسناد تجاری
despatch documents
اسناد ارسال کالا
imputatively
از راه اسناد یا اتهام
lost documents
اسناد و مدارک گم شده
international acts
اسناد بین المللی
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
cash items
اسناد تنخواه گردان
ascribes
اسناد دادن دانستن
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
ascribed
اسناد دادن دانستن
ascribe
اسناد دادن دانستن
confirmed by documents
<adj.>
تایید شده توسط اسناد
archive
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
instruments of ratification
اسناد دال بر تصویب و تصدیق
portfolio
اسناد بهادارجمع اوری شده
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
authenticator
تایید کننده اعتبار اسناد
portfolios
اسناد بهادارجمع اوری شده
imputable
اسناد دادنی سزاوار سرزنش
surplusage
حشو و زوائد در اسناد نوشتن
burnbag
سطل سوزاندن اسناد باطله
deposit of instrument of ratification
ایداع اسناد دال بر تصویب
registration of documents and lands
اداره ثبت اسناد و املاک
notarial
وابسته به دفتر اسناد رسمی
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
document against payment
تحویل اسناد در ازای پرداخت
specialty debt
تعهدات مستند به اسناد رسمی
commercial paper
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
competroller
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
documents aganist acceptance
تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
bumf
اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
natarize
دفتر اسناد رسمی را اداره کردن
discount house
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
voucher register
قسمت یا دفتر ثبت اسناد یااسناد هزینه
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
attache case
چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
disposal
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
d/a
acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
procuration fee
حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
authentication
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
exchange of instruments of ratification
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
verba chartarum fortius accipiuntur
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
private decument
درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
collator
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
click art
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
precedent
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedents
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
hess's law
قانون هس
regulation
قانون
nisi
قانون
statute
قانون
kanoon
قانون
law of constant heat sumation
قانون هس
regardless of the law
به قانون
enacment
قانون
lex
قانون
statutes
قانون
legislation
قانون
laws
قانون
rule
قانون
canon
قانون
edict
قانون
legal
قانون
code
قانون
law
قانون
act
قانون
acted
قانون
canons
قانون
edicts
قانون
law of causation
قانون علیت
labour law
قانون کار
lambert law
قانون لامبرت
law breaker
قانون شکن
law abidingness
پیروی قانون
laplace's law
قانون لاپلاس
labour code
قانون کار
jurisconsult
قانون دان
jurisprudent
قانون دان
law of recency
قانون تاخر
law of readiness
قانون امادگی
juristic
قانون دان
law of progression
قانون پیشروی
labour act
قانون کار
law fallen into desuetude
قانون متروک
law merchant
قانون تجارت
law of advantage
قانون امتیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com