English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
patent law قانون ثبت انحصاری اختراعات
Other Matches
patent law قانون ثبت اختراعات
monopolies امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly امتیاز انحصاری کالای انحصاری
inventions اختراعات
register of patents دفتر ثبت اختراعات
plagiarism سرقت تالیفات یا اختراعات
legal monopoly مانندانحصار اختراعات و اکتشافات
patent office اداره ثبت اختراعات
united court of customs appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
mere انحصاری
exclusive انحصاری
patenting انحصاری
sole right حق انحصاری
patents انحصاری
patent انحصاری
patented انحصاری
monopolistic انحصاری
sole انحصاری
merest انحصاری
soles انحصاری
soles تنها انحصاری
sole agent نماینده انحصاری
preemptive قبضهای انحصاری
restricted مقیدالتداول انحصاری
monopoly position موقعیت انحصاری
patenting دارای حق انحصاری
market trust بازار انحصاری
monopoly management مدیریت انحصاری
monopoly output تولید انحصاری
monopoly restriction محدودیت انحصاری
patented دارای حق انحصاری
sole تنها انحصاری
patent دارای حق انحصاری
monopoly power قدرت انحصاری
monopoly bank بانک انحصاری
monopoly price قیمت انحصاری
exclusive or یای انحصاری
monopolist سیاست انحصاری
monopolistic competition رقابت انحصاری
patents دارای حق انحصاری
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
exclusive economic zone منطقه اقتصادی انحصاری
monopolize امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising امتیاز انحصاری گرفتن
sole selling right حقوق فروش انحصاری
exclusive or cate دریچه یای انحصاری
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
oligopsony خرید نیمه انحصاری
oligapoly فروش نیمه انحصاری
exjunction gate دریچه یای انحصاری
patented انحصاری به ثبت رساندن
fixed stock مالک انحصاری سهام
monopolized امتیاز انحصاری گرفتن
patent انحصاری به ثبت رساندن
sole arbitrator حکم یا داور انحصاری
patenting انحصاری به ثبت رساندن
patents انحصاری به ثبت رساندن
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
patent right حق انحصاری ثبت شده
exclusive or element عنصر یای انحصاری
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
monopolization گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patenting حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
patent حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
sole a for iran تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
legal قانون
laws قانون
statutes قانون
lex قانون
nisi قانون
regardless of the law به قانون
enacment قانون
law قانون
statute قانون
act قانون
acted قانون
legislation قانون
code قانون
regulation قانون
edicts قانون
law of constant heat sumation قانون هس
edict قانون
rule قانون
canons قانون
kanoon قانون
canon قانون
hess's law قانون هس
insolvent law قانون درماندگی
lenz's law قانون لنتس
ignorance of law جهل به قانون
hubble law قانون هابل
lenz' law قانون لنز
labour code قانون کار
labour act قانون کار
legislatrix قانون گذار زن
enactor واضع قانون
juristic قانون دان
lambert law قانون لامبرت
legist قانون دان
hook's law قانون هوک
jurisprudent قانون دان
lextalionis قانون قصاص
insolvent law قانون اعسار
introduce law انشاء قانون
jachson's law قانون جکسون
engels law قانون انگل
engel's law قانون انگل
enactment of law وضع قانون
islamic law قانون شرع
employment act قانون اشتغال
joiting law قانون ژول
mil rule قانون میلیم
jurisconsult قانون دان
marioote law قانون ماریوت
joule's law قانون ژول
matrimonially به قانون زناشوئی
mercantile law قانون تجارت
merkel's law قانون مرکل
make law وضع قانون
legislatress قانون گذار زن
gay lussac's law قانون گیلوساک
gresham's law قانون گرشام
law of clouser قانون بستار
law of causation قانون علیت
greshams law قانون گرشام
hauy law قانون هوی
game law قانون شکار
law of analogy قانون تمثیل
law of advantage قانون امتیاز
law of nations قانون ملل
law of complimentarity قانون مکملیت
law of contiguity قانون مجاورت
gas laws قانون گاز
labour law قانون کار
law of induced current قانون لنتس
law of gravitation قانون گرانش
law of frequency قانون بسامد
law of election قانون انتخابات
law of effect قانون اثر
law of demand قانون تقاضا
graham's law قانون گراهام
law of contract قانون قرارداد
law of primacy قانون تقدم
law merchant قانون تجارت
law of use قانون استعمال
lawbreaker قانون شکن
lawmaker قانون گزار
five second rule قانون 5 ثانیه
left hand rule قانون دست چپ
fechner's law قانون فخنر
faraday's law قانون فاراده
legiskative قانون گذار
faraday's law قانون فارادی
law of scarcity قانون کمیابی
governing law قانون حاکم
laplace's law قانون لاپلاس
law of progression قانون پیشروی
law of readiness قانون امادگی
law of recency قانون تاخر
law of reflection قانون بازتاب
reflection law قانون بازتاب
law fallen into desuetude قانون متروک
law breaker قانون شکن
law abidingness پیروی قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com