Dictiornary-Farsi | قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند


Other Matches

the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
retrospectively	چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
the law is not retrospective	قانون عطف به ماسبق نمیشود
ignorance of the law is no defence	جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
canon	قانون کلی قانون شرع
canons	قانون کلی قانون شرع
say's law	قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
inactive	آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
exclusive	آنچه شامل نمیشود
retrospect	شامل گذشته
ex post facto	شامل اصول گذشته
retroact	شامل گذشته شدن
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
canons	قانون
laws	قانون
legislation	قانون
canon	قانون
statute	قانون
statutes	قانون
regulation	قانون
lex	قانون
rule	قانون
law	قانون
enacment	قانون
hess's law	قانون هس
act	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
acted	قانون
edicts	قانون
code	قانون
legal	قانون
regardless of the law	به قانون
kanoon	قانون
nisi	قانون
edict	قانون
the spirit of the law	روح قانون
acted	فرمان قانون
act	فرمان قانون
penal codes	قانون جزا
engel's law	قانون انگل
enactor	واضع قانون
enactment of law	وضع قانون
law-abiding	پیرو قانون
employment act	قانون اشتغال
einstein's law	قانون اینشتاین
economic law	قانون اقتصادی
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
the letter of the law	عبارت قانون
penal code	قانون جزا
law-abiding	مطیع قانون
engels law	قانون انگل
greshams law	قانون گرشام
hauy law	قانون هوی
stokes' law	قانون استوکس
hubble law	قانون هابل
statutory law	قانون مدون
ignorance of law	جهل به قانون
religious law	قانون شرع
complainant [British E]	خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English]	خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings]	خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	خواهان [قانون]
gresham's law	قانون گرشام
graham's law	قانون گراهام
governing law	قانون حاکم
hook's law	قانون هوک
Parkinson's Law	قانون پارکینسون
extralegal	ماورای قانون
faraday's law	قانون فارادی
faraday's law	قانون فاراده
fechner's law	قانون فخنر
five second rule	قانون 5 ثانیه
tax law	قانون مالیاتی
game law	قانون شکار
gas laws	قانون گاز
complainant [British E]	شاکی [قانون]
gay lussac's law	قانون گیلوساک
substantive law	قانون ماهوی
plaintiff	شاکی [قانون]
the spirit of the law	جوهر قانون
legislator	قانون گذار
unwritten law	قانون ننوشته
violation of law	نقض قانون
bylaw	قانون ویژه
byelaw	قانون ویژه
wagners law	قانون واگنر
walras law	قانون والراس
breach of rule	نقض قانون
bragg's law	قانون پراگ
brabais law	قانون براوه
constitutions	قانون اساسی
legislators	قانون گذار
jurist	قانون دان
jurists	قانون دان
chrles' law	قانون شارل
charle's law	قانون شارل
chain rule	قانون زنجیری
constitution	قانون اساسی
boyle s law	قانون بویل
weber's law	قانون وبر
statutory	طبق قانون
an act of parliament	قانون مجلس
laplace law	قانون لاپلاس
laplace law	قانون امپر
ampere law	قانون لاپلاس
ampere law	قانون امپر
amagat law	قانون اماگات
Under the protection of the law.	درپناه قانون
principle	قانون علمی
absorption law	قانون جذب
abram's law	قانون ابرام
anti trust law	قانون ضد تراست
cl	قانون مدون
canon law	قانون کلیسایی
wein law	قانون وین
bell magendie law	قانون بل- ماژندی
beer's law	قانون بیر
avogadro's principle	قانون اووگادرو
avegadro's principle	قانون اووگادرو
legislative	قانون گذار
articles of war	قانون نظامی
to the letter <idiom>	طبق قانون
applicable law	قانون نافذ
canon law	قانون شرع
brush with the law <idiom>	درگیری با قانون
coulomb's law	قانون کولن
corpus juris	اساس قانون
corpus juris	روح قانون
contrary to the law	مخالف قانون
crown law	قانون جزائی
constructionist	کسیکه قانون
constitutionally	مطابق قانون
constitutional low	قانون اساسی
breaches	قانون شکنی
breached	قانون شکنی
breach	قانون شکنی
distribution law	قانون توزیع
lawyer	قانون دان
lawyers	قانون دان
demorgans law	قانون دمورگان
declaratory statute	قانون اعلامی
to break a law	قانون شکنی
dead letter	قانون منسوخ
dalton's law	قانون دالتون
curie's law	قانون کوری
conservation law	قانون بقا
conscription law	قانون سربازگیری
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
statute	قانون مدون
statutes	قانون موضوعه
statutes	قانون مدون
Act of Parliament	قانون موضوعه
Acts of Parliament	قانون موضوعه
statute book	کتاب قانون
civillaw	قانون مدنی
statute	قانون موضوعه
clublaw	قانون سرنیزه
clublaw	قانون زور
commutative law	قانون جابجایی
commercial law	قانون تجارت
commercial code	قانون تجارت
code civil	قانون مدنی
legislation	قانون گذاری
codification	قانون نویسی
legislation	وضع قانون
article	ماده قانون
articles	ماده قانون
regulation	دستور قانون
civil code	قانون مدنی
ohm's law	قانون اهم
law of contiguity	قانون مجاورت
law of contract	قانون قرارداد
law of demand	قانون تقاضا
rambunctious	بی قانون و قاعده
nomology	قانون شناسی
nomological	منطبق با قانون
nomological	شبیه قانون
nomological	وابسته به قانون
nomography	فن قانون گذاری
law of effect	قانون اثر
law of election	قانون انتخابات
abney's law	قانون ابنی
law of frequency	قانون بسامد
law of gravitation	قانون گرانش
nomographer	قانون گذار
law of induced current	قانون لنتس
nomographer	قانون گذاری
obedient to the law	پیرو قانون
obedient to the law	مطیع قانون
laplace's law	قانون لاپلاس
riot act	قانون ضد اغتشاشات