English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
associative law قانون شرکت پذیری
Other Matches
associativity شرکت پذیری
associative rule شرکت پذیری [ریاضی]
associative property شرکت پذیری [ریاضی]
associative law شرکت پذیری [ریاضی]
divisibility rule قانون بخش پذیری [ریاضی]
distributive rule قانون پخش پذیری [ریاضی]
law of additivity of reaction heat قانون جمع پذیری گرمای واکنش
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
canons قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
body corporate شرکت شرکت سهامی
business group شرکت سهامی [شرکت]
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
water absorption آب پذیری
bass response بم پذیری
deliquescence نم پذیری
pliability خم پذیری
compatibility سازش پذیری
dilatability انبساط پذیری
affectability انفعال پذیری
deviation factor تراکم پذیری
dependability توکل پذیری
plasticity انعطاف پذیری
plasticity شکل پذیری
versatility تطبیق پذیری
plasticity قالب پذیری
contractility انقباض پذیری
additivity جمع پذیری
addressability نشانی پذیری
contractivity انقباض پذیری
discriminability افتراق پذیری
cleavages شکافت پذیری
plastisity اندام پذیری
affectivity هیجان پذیری
reactivity واکنش پذیری
applicability کاربرد پذیری
livability زیست پذیری
decomposability انحلال پذیری
applicability کاربست پذیری
curability علاج پذیری
pliability خمش پذیری
pliancy انحناء پذیری
polarizability قطبش پذیری
magnetic susceptibility مغناطیس پذیری
corrigibility اصلاح پذیری
maintainability نگهداشت پذیری
magnetization curve خم مغناطیس پذیری
westernization غرب پذیری
ponderability سنجش پذیری
magnetization مغناطیس پذیری
defeasibility الغاء پذیری
decidability تصمیم پذیری
cleavage شکافت پذیری
paramagnetic susceptibility پارامغناطیس پذیری
perceptibility ادراک پذیری
perfectibility کمال پذیری
perishableness فنا پذیری
perishableness فساد پذیری
mutabilty تغییر پذیری
communicability ارتباط پذیری
mutability تغییر پذیری
commutability تبدیل پذیری
commutability تخفیف پذیری
movableness جنبش پذیری
commutativity جابجایی پذیری
transferability انتقال پذیری
comention هنجار پذیری
variability تغییر پذیری
opposability مقابله پذیری
chromaticity رنگ پذیری
capacitance برق پذیری
pardonableness امرزش پذیری
c برق پذیری
passibility تالم پذیری
observability مشاهده پذیری
penetrability نفوذ پذیری
penetrance نفوذ پذیری
combinability ترکیب پذیری
permeability نشت پذیری
permeability نفوذ پذیری
supercompressibility factor تراکم پذیری
permeance نفوذ پذیری
computability شماره پذیری
availablity دسترس پذیری
autia هنجار پذیری
persuasibility ترغیب پذیری
perviousness تراوش پذیری
conceivability امکان پذیری
pi accepting قدرت پی پذیری
consolute اختلاط پذیری
mensurability پیمایش پذیری
b h cure خم مغناطیس پذیری
gas deviation factor تراکم پذیری
belongingness تعلق پذیری
permeability تراوش پذیری
permeability curve خم مغناطیس پذیری
modifiability تغییر پذیری
miscibility امتزاج پذیری
compressibility تراکم پذیری
compressibility factor تراکم پذیری
permeability curve خم نفوذ پذیری
plasticity اندام پذیری
negotiability انتقال پذیری
reflectivity بازتاب پذیری
reflexibility انعکاس پذیری
reflexivity بازتاب پذیری
suspensive اندروا پذیری
configurations هیئت پذیری
configuration هیئت پذیری
generalizability تعمیم پذیری
reflexivity انعکاس پذیری
availability دسترس پذیری
irritability تحریک پذیری
imprinting نقش پذیری
fusibility گداز پذیری
lability تغییر پذیری
adaptability وفق پذیری
justifiability توجیه پذیری
finitude پایان پذیری
viability زیست پذیری
flammability اشتعال پذیری
adaptability انطباق پذیری
flexibtlity انعطاف پذیری
adaptability سازش پذیری
removability عزل پذیری
reversibility بازگشت پذیری
infusibility گداز نا پذیری
selectivity گزینش پذیری
inflammability اشتعال پذیری
inexhaustibility پایان نا پذیری
self acceptance خویشتن پذیری
indocility تعلیم نا پذیری
indefeasibility فسخ نا پذیری
separability تفکیک پذیری
solubility انحلال پذیری
serviceability تعمیر پذیری
incontrovertibility بحث نا پذیری
impressionability تاثیر پذیری
passivity کنش پذیری
hereditability وراثت پذیری
insatiability سیری نا پذیری
reversibility برگشت پذیری
suggestibility تلقین پذیری
submissiveness سلطه پذیری
liquidity ابگون پذیری
intolerableness تحمل نا پذیری
liquidity تسویه پذیری
scalability مقیاس پذیری
flexibility انعطاف پذیری
ductility مفتول پذیری
transitivity انتقال پذیری
accident proneness سانحه پذیری
absorbency جذب پذیری
absorbability دراشام پذیری
submission سلطه پذیری
educability اموزش پذیری
ductility شکل پذیری
improvability بهبود پذیری
abradability سایش پذیری
tenability دفاع پذیری
transitivity سرایت پذیری
resolutions تفکیک پذیری
acculturation فرهنگ پذیری
transmissivity فرافرست پذیری
acclimatization بوم پذیری
acclimatization اقلیم پذیری
acclimation بوم پذیری
emotionality تهییج پذیری
susceptibility مغناطیس پذیری
acclimation اقلیم پذیری
resolution تفکیک پذیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com