English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
engel's law قانون عدم تطابق درامد با مقدار هزینه
Other Matches
income and expenditure درامد و هزینه
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
cost saving درامد حاصل از تقلیل هزینه
size distribution of income توزیع درامد برحسب مقدار
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
margin cost مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
appropriation بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
match تطابق
matches تطابق
respondency تطابق
respondence تطابق
accordance تطابق
correspoundence تطابق
coincidence تطابق
accommodation تطابق
accommodations تطابق
coincidences تطابق
justifications تطابق
justification تطابق
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
matches تطبیق تطابق
full justification تطابق کامل
accommodation coefficient ضریب تطابق
double coincidence of wants تطابق دوطرفه
incongrvent عدم تطابق
vertical justification تطابق عمودی
match تطبیق تطابق
partial adjustment تطابق جزئی
overlap تطابق کردن
overlapped تطابق کردن
parallelism همانندی تطابق
accordion pleat تطابق چین
overlaps تطابق کردن
tecanicality تطابق بااصول فنی
incoherence عدم تطابق ناسازگاری
pantone matching system سیستم تطابق پانتون
incongruousness عدم موافقت یا تطابق
radar boresight تطابق خط دید رادار
accomodation تدارک جا اثاثیه تطابق
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
accomodation قدرت تطابق چشم
adaptive دارای قوهء تطابق
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
regressive income tax مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dioptometer اسبابی که قدرت تطابق وانکسار چشم را اندازه می گیرد
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
canons قانون کلی قانون شرع
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
ballistic match تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
emoluments درامد
remunerative پر درامد
revenue درامد
total revenue درامد کل
returns درامد
prelusion درامد
gainings درامد
earning درامد
returning درامد
returned درامد
return درامد
makings درامد
hatches درامد
hatched درامد
hatch درامد
emolument درامد
earnings درامد
comings in درامد
proceeds درامد
income درامد
admission درامد
means درامد
total income درامد کل
admissions درامد
it wasprologue to the nextmove درامد
transitory income درامد انتقالی
nominal income درامد اسمی
earned درامد داشتن
earns درامد داشتن
annual income درامد سالانه
annual earnings درامد سالانه
prologue پیش درامد
per capita income درامد سرانه
ordinary income درامد عادی
imputed income درامد انتسابی
unearned revenue درامد باداورده
notional income درامد فرضی
temporary income درامد موقتی
notional income درامد خیالی
preludes پیش درامد
prelude پیش درامد
transfer income درامد انتقالی
unremunerative careers مشاغل کم درامد
sinfonia پیش درامد
tax revenue درامد مالیاتی
income leakage کسر درامد
broken down ازپای درامد
broken-down ازپای درامد
benefice درامد کلیسایی
earn درامد داشتن
unearned revenue درامد نامکتسب
means توانائی درامد
income analysis تحلیل درامد
income determination تعیین درامد
attachment of earnings توقیف درامد
average revenue درامد متوسط
income leakage نشت درامد
marginal income درامد نهائی
income tax مالیات بر درامد
income taxes مالیات بر درامد
stream of income جریان درامد
income consumption curve منحنی درامد
actual income درامد واقعی
to bring a return درامد دادن
median income درامد متوسط
relative income درامد نسبی
mean income درامد متوسط
total revenue curve منحنی درامد کل
total revenue function تابع درامد کل
income per capita درامد سرانه
distribution of income توزیع درامد
net income درامد خالص
income distribution توزیع درامد
meanest منابع درامد
meaner منابع درامد
flow of income گردش درامد
mean منابع درامد
personal income درامد سرانه
median income درامد میانی
real income درامد واقعی
incremental revenue درامد نهائی
it proved false دروغ درامد
it scaled kilograms ده کیلوگرم درامد
psychic income درامد بی دردسر
marginal revenue درامد نهائی
present income درامد حال
deduction from income کسور درامد
present income درامد جاری
supplementary income درامد تکمیلی
national income درامد ملی
municipal revenue درامد شهرداری
money income درامد پولی
it weighed kilogrammes سه کیلوگرم درامد
personal income درامد شخصی
internal revenue درامد داخلی
prologues پیش درامد
fixed income درامد ثابت
illicit earning درامد نامشروع
economic income درامد اقتصادی
Inland Revenue درامد داخلی
earnings per share درامد هر سهم
overtures پیش درامد
overture پیش درامد
net revenue درامد خالص
revenue sharing سهیم در درامد
deferred credits درامد پس افتاده
immoral earning درامد نامشروع
current income درامد جاری
gross income درامد ناخالص
disposable income درامد دریافتی
aura پیش درامد
auras پیش درامد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com