Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
we make it a rule to
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
Other Matches
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
statutory
قانون مدون قانونی
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
abram's law
این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
illegal
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
here it is
اینست
We are short of space here .
اینجا جا کم داریم
strange to say
یک چیزغریب اینست
iam of the opinion that
نظر من اینست که
the remedy lies in this
چاره ان اینست
the mischief of it is that'
خرابی ان اینست که
here is my book
اینست کتاب من
it is our pleasure to
اراده ما اینست که
it is because
برای اینست که
it is habitual with me to....
خویاعادت من اینست
it is only his way
حالش اینست
it is my wish that
میل من اینست که
it is my wish that
خواهش من اینست که
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
we have a seedless type too
یک رقم بی هسته هم داریم
we are in the same way
ما هم همان حال را داریم
The fact is that…
قدر مسلم اینست که ...
The fact of the matter is. . . . . . .
حقیقت امر اینست که ...
She loves to have a lot of doges .
عاشق اینست که سگ نگاهدارد
This is mainly because ...
دلیل اصلی آن اینست که ...
he thinks to deceive you
قصدش اینست شمارابفریبد
in point of fact
حقیقت امر اینست که
We are expecting guests for dinner .
برای شام مهمان داریم
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
We have plenty of time .
خیلی وقت هست ( داریم )
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
my recollectio of it is
انچه من بیادمی اورم اینست
i am nat my last shifts
اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
we abhor a traitor
از شخص خائن تنفر و بیم داریم
we regret the error
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
The moral of the story is that …
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
imeant that he is kind
مقصودم اینست که ادم مهربانی است
as a matter of fact
حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
You name it , weve got it.
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
Carry the one
[two]
.
یک
[دو]
در ذهن داریم.
[ریاضی]
[در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
In regard to the proposed changes I think we need more information.
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
canon
قانون کلی قانون شرع
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canons
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
legitimated
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
legitimate
عذر قانونی قانونی
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
We have problems of our own.
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
well there are actors and actors
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
regulars
قانونی
anarchy
بی قانونی
de jure
قانونی
de jur
حق قانونی
lawful
قانونی
statutory law
قانونی
dejure
حق قانونی
lawlessness
بی قانونی
statutory
قانونی
official
قانونی
lawless
بی قانونی
medical jurisprudence
طب قانونی
regular
قانونی
canonical
قانونی
standard
قانونی
formal
قانونی
forensic medicine
طب قانونی
of age
<idiom>
سن قانونی
legal medicine
طب قانونی
normative
قانونی
wife's equity
حق قانونی زن
illegality
بی قانونی
standards
قانونی
constitutional
قانونی
legiskative
قانونی
copyrights
حق قانونی
licit
قانونی
legal
قانونی
copyright
حق قانونی
legit
قانونی
warranting
اجازه قانونی
statutory
قانونی مقرر
fair game
شکار قانونی
standards
نمونه قانونی
warrant
اجازه قانونی
standards
مقرر قانونی
prosecutors
تعقیب قانونی
prosecutor
تعقیب قانونی
legitimises
قانونی کردن
legitimising
قانونی کردن
legitimization
قانونی کردن
short life
با عمر قانونی کم
legitimizing
قانونی کردن
stand measure
اندازه قانونی
assize
نرخ قانونی
legitimizes
قانونی کردن
legitimized
قانونی کردن
legitimised
قانونی کردن
statutory offense
جرم قانونی
legitimize
قانونی کردن
substituted service
ابلاغ قانونی
action at low
اقدام قانونی
warranted
اجازه قانونی
warrants
اجازه قانونی
statutes
احکام قانونی
sign over
<idiom>
بطور قانونی
impedimenta
موانع قانونی
lawless
غیر قانونی
use age
عمر قانونی
unlawful
غیر قانونی
underage
کمتراز سن قانونی
statute
احکام قانونی
there is a rule that...
قانونی هست
standard
نمونه قانونی
standard
مقرر قانونی
validating
قانونی شناختن
comebacks
دلیل قانونی
the rule of law
تامین قانونی
validates
قانونی شناختن
comeback
دلیل قانونی
validated
قانونی شناختن
age of consent
سن قانونی دختر
validate
قانونی شناختن
assignments
انتقال قانونی
assignment
انتقال قانونی
traites lois
قراردادهای قانونی
barrister at law
وکیل قانونی
illegal
غیر قانونی
legalizing
قانونی کردن
legal proceedings
اقدامات قانونی
legalizes
قانونی کردن
legal presumtion
فرض قانونی
legalized
قانونی کردن
legal ohm
اهم قانونی
legal monopoly
انحصار قانونی
legalize
قانونی کردن
legal medicine
پزشکی قانونی
legalising
قانونی کردن
legal liability
بدهی قانونی
legal interest
ربح قانونی
legalises
قانونی کردن
legal reserves
ذخایر قانونی
legal suit
دادخواست قانونی
medical examiner
طبیب قانونی
valid
قانونی درست
legitimate excuse
عذر قانونی
legalization
قانونی کردن
fishing expedition
بازپرسی قانونی
forced sale
فروش قانونی
forensic medicine
پزشکی قانونی
Legal Advisor
مشاور قانونی
legal counsel
مشاور قانونی
forensic psychiatry
روانپزشکی قانونی
forensic psychology
روانشناسی قانونی
legal interest
بهره قانونی
legal impediment
مانع قانونی
legalised
قانونی کردن
legal easement
حق ارتفاق قانونی
legal domicile
اقامتگاه قانونی
coroners
طبیب قانونی
coroner
طبیب قانونی
legal deposit
سپرده قانونی
legal circumstantial evidence
اماره قانونی
legal capacity
صلاحیت قانونی
legal capacity
اهلیت قانونی
legal asset
دارائی قانونی
legal action
اقدام قانونی
lawfulness
قانونی بودن
judicial arbitrator
داور قانونی
juridical
قانونی شرعی
moratorium
مهلت قانونی
legal heirs
ورثه قانونی
legal guardianship
ولایت قانونی
legal guardian
ولی قانونی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com