English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English Persian
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
Other Matches
indicts تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
sues تعقیب قانونی کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
sued تعقیب قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
indict تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
civil code قانون مدنی
civillaw قانون مدنی
code civil قانون مدنی
law of torts قانون مسئولیت مدنی
law of tort قانون مسئولیت مدنی
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
civil procedure code قانون ایین دادرسی مدنی
prosecutors تعقیب قانونی
prosecutor تعقیب قانونی
prosecution تعقیب قانونی پیگرد
suable قابل تعقیب قانونی
actionable قابل تعقیب قانونی
prosecutions تعقیب قانونی پیگرد
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
chargeable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
punishable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
actionable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.> قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
pandects خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
statutory قانون مدون قانونی
we make it a rule to قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
illegal آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
neutralize track هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
enfranchises حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchised حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchising حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchise حقوق مدنی اعطا کردن به
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
urbanised مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing مدنی کردن صیقلی کردن
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
chases تعقیب کردن
prosecuted تعقیب کردن
prosecuting تعقیب کردن
prosecutes تعقیب کردن
practise تعقیب کردن
practises تعقیب کردن
practising تعقیب کردن
to follow up تعقیب کردن
prosecute تعقیب کردن
chive تعقیب کردن
practicing تعقیب کردن
chace تعقیب کردن
chivies تعقیب کردن
chivvied تعقیب کردن
lay by the heels تعقیب کردن
tail تعقیب کردن
tailed تعقیب کردن
tails تعقیب کردن
sued تعقیب کردن
lay fast by the heels تعقیب کردن
chivvies تعقیب کردن
chivvy تعقیب کردن
chivied تعقیب کردن
chase تعقیب کردن
chased تعقیب کردن
tracked تعقیب کردن
traces تعقیب کردن
chasing تعقیب کردن
tracks تعقیب کردن
suing تعقیب کردن
traced تعقیب کردن
trace تعقیب کردن
sues تعقیب کردن
chivvying تعقیب کردن
chivying تعقیب کردن
pursues تعقیب کردن
ensue تعقیب کردن
ensued تعقیب کردن
pursued تعقیب کردن
ensues تعقیب کردن
pursue تعقیب کردن
sue تعقیب کردن
track تعقیب کردن
pursuing تعقیب کردن
follow up تعقیب کردن
follows تعقیب کردن فهمیدن
followed تعقیب کردن فهمیدن
tracks تعقیب مسیر کردن
tracked تعقیب مسیر کردن
track تعقیب مسیر کردن
follow تعقیب کردن فهمیدن
suit خواست دادن تعقیب کردن
bloodhound بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
bloodhounds بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
practise or tice توط ئه دیدن تعقیب کردن
suited خواست دادن تعقیب کردن
courses تعقیب کردن شکار از طرف سگ
suits خواست دادن تعقیب کردن
course تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed تعقیب کردن شکار از طرف سگ
hound باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds باتازی شکار کردن تعقیب کردن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
push along on راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward راه خود را باعجله تعقیب کردن
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
push along راه خود را باعجله تعقیب کردن
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
estreat ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized قانونی کردن
legalize قانونی کردن
legitimized قانونی کردن
legitimize قانونی کردن
legalizes قانونی کردن
legalises قانونی کردن
legitimised قانونی کردن
legalised قانونی کردن
legitimises قانونی کردن
legitimising قانونی کردن
legitimization قانونی کردن
legalizing قانونی کردن
legalising قانونی کردن
legitimizing قانونی کردن
legitimizes قانونی کردن
legalization قانونی کردن
disabling فاقدصلاحیت قانونی کردن
disables فاقدصلاحیت قانونی کردن
disable فاقدصلاحیت قانونی کردن
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
to serve a legal p on any one ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
misfeasance سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
civil مدنی
urban مدنی
say's law قانون سی . براساس این قانون
canons قانون کلی قانون شرع
canon قانون کلی قانون شرع
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
execute اداره کردن قانونی کردن
execute قانونی کردن اعدام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com