English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
legislatress قانون گذار زن
legislatrix قانون گذار زن
Search result with all words
legislator قانون گذار
legislators قانون گذار
legislative قانون گذار
legiskative قانون گذار
nomographer قانون گذار
nomothetes کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
Other Matches
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canons قانون کلی قانون شرع
canon قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
transitions گذار
transition گذار
over گذار
over- گذار
bailer امانت گذار
lienee وثیقه گذار
shelver در تاقچه گذار
assessor خراج گذار
lowpass پایین گذار
shelver در قفسه گذار
prizer قیمت گذار
accomodating منت گذار
mortgagor رهن گذار
space bar فاصله گذار
bailor امانت گذار
auctioneer حراج گذار
auctioneers حراج گذار
contributory خراج گذار
innovator بدعت گذار
innovators بدعت گذار
spotter خال گذار
tapper توپی گذار
heretics بدعت گذار
heretic بدعت گذار
mark sense نشان گذار
salvers مرهم گذار
salver مرهم گذار
tracked layer ریل گذار
bypassing کنار گذار
bypasses کنار گذار
tracklayer ریل گذار
bypassed کنار گذار
bypass کنار گذار
transit time زمان گذار
transition period دوره گذار
transition state حالت گذار
pledgor وثیقه گذار
pawnor رهن گذار
impressionistic برداشت گذار
pricer قیمت گذار
pracitcable گذار کردنی
zoogenic بچه گذار
outdoor recreation گشت و گذار
oviparous تخم گذار
marker pen علامت گذار
trend-setters بدعت گذار
trend-setter بدعت گذار
pledgor رهن گذار
valuer قیمت گذار
demographic transition گذار جمعیت
discriminator فرق گذار
grounder کار گذار
deepositor ودیعه گذار
racers مسابقه گذار
racer مسابقه گذار
dotter نقطه گذار
handlers دسته گذار
depositor امانت گذار
investors سرمایه گذار
differentiator فرق گذار
grounder پایه گذار
insured بیمه گذار
investor سرمایه گذار
instaurator بنیاد گذار
handler دسته گذار
punctuator نقطه گذار
founders بنیان گذار
foundering بنیان گذار
foundered بنیان گذار
blazer علامت گذار
blazers علامت گذار
founder بنیان گذار
valuers قیمت گذار
swindler کلاه گذار
coder رمز گذار
encoder رمز گذار
marker نشان گذار
insurant بیمه گذار
swindlers کلاه گذار
crossing site محل گذار
graduator درجه گذار
grader نمره گذار
markers نشان گذار
legator میراث گذار
depositor ودیعه گذار مودع
subcaliber تفنگ اثر گذار
free capital سرمایه گذار پولی
spacebar کلید فاصله گذار
truster ودیعه گذار اعتباردهنده
testator شاهد میراث گذار
position control پیچ مرکز گذار
dot generator مولد خال گذار
uniparous هر باریک تخم گذار
miscreant بدعت گذار خبیث
net laying ship کشتی تور گذار
dan runner کشتی بویه گذار
dan layers شناوه بویه گذار
money lender پول به بهره گذار
minelayer ناو مین گذار
minelayer کشتی مین گذار
mine layer کشتی مین گذار
buoy tender ناو بویه گذار
buoy tender کشتی بویه گذار
burst gate لامپ پیام گذار
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
truster باور کننده امانت گذار
pathfinders هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinder هواپیمای علامت گذار مسیر
spademan نفر خرج گذار توپ
You are not pulling my leg , are you ? نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
parentheses free nataton نشان گذار بدون پرانتز
to mince matters از گفتن راستی فرو گذار کردن
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
range ladder تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
loader خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
encrypt تبدیل متن به حالت امن با استفاده از سیستم رمز گذار
encipher تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
sentinels 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
sentinel 1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
winters قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
winter قشلاق کردن زمستانرا بر گذار کردن زمستانی
enacment قانون
lex قانون
acted قانون
legislation قانون
nisi قانون
law of constant heat sumation قانون هس
statutes قانون
kanoon قانون
statute قانون
regulation قانون
regardless of the law به قانون
law قانون
hess's law قانون هس
legal قانون
laws قانون
act قانون
rule قانون
edict قانون
canon قانون
edicts قانون
canons قانون
code قانون
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
depositor صاحب سپرده سپرده گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
labour code قانون کار
law of advantage قانون امتیاز
law of analogy قانون تمثیل
law of causation قانون علیت
law of clouser قانون بستار
complainant [British E] مدعی [قانون]
law of complimentarity قانون مکملیت
plaintiff مدعی [قانون]
law of contiguity قانون مجاورت
game law قانون شکار
law merchant قانون تجارت
labour law قانون کار
gas laws قانون گاز
lambert law قانون لامبرت
laplace's law قانون لاپلاس
law abidingness پیروی قانون
law breaker قانون شکن
law fallen into desuetude قانون متروک
law of contract قانون قرارداد
law of progression قانون پیشروی
law of readiness قانون امادگی
law of recency قانون تاخر
law of reflection قانون بازتاب
reflection law قانون بازتاب
law of scarcity قانون کمیابی
law of use قانون استعمال
lawbreaker قانون شکن
law of primacy قانون تقدم
law of nations قانون ملل
law of demand قانون تقاضا
law of effect قانون اثر
law of election قانون انتخابات
law of frequency قانون بسامد
law of gravitation قانون گرانش
five second rule قانون 5 ثانیه
law of induced current قانون لنتس
fechner's law قانون فخنر
lawmaker قانون گزار
labour act قانون کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com