Dictiornary-Farsi | قانون گرانش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
law of gravitation	قانون گرانش


Search result with all words

law of universal gravitation	قانون گرانش عمومی
Other Matches

law of gravity	گرانش
gravitation	گرانش
gravity	گرانش
gravitational attraction	گرانش
gravitational field	میدان گرانش
theoretical gravity	گرانش تئوری
antigravity muscles	عضلات ضد گرانش
negative g	گرانش منفی
acceleration of gravity	شتاب گرانش
gravitational constant	ثابت گرانش
graviton	واحد بنیادی فرضی گرانش
legalism	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
pascal	فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
penal statute	قانون جزایی قانون مجازات
canons	قانون کلی قانون شرع
canon	قانون کلی قانون شرع
say's law	قانون سی . براساس این قانون
wheel satellite	ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
marginal productivity law	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
the long arm of the law	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
enacment	قانون
kanoon	قانون
legal	قانون
law	قانون
regardless of the law	به قانون
statutes	قانون
acted	قانون
statute	قانون
hess's law	قانون هس
regulation	قانون
laws	قانون
legislation	قانون
nisi	قانون
canons	قانون
act	قانون
code	قانون
edict	قانون
rule	قانون
lex	قانون
edicts	قانون
canon	قانون
law of constant heat sumation	قانون هس
walras law	قانون والراس
clublaw	قانون سرنیزه
unwritten law	قانون ننوشته
chain rule	قانون زنجیری
statue law	قانون یا قوانین
game law	قانون شکار
status of limitations	قانون مرورزمان
commercial code	قانون تجارت
five second rule	قانون 5 ثانیه
statutory law	قانون مدون
stokes' law	قانون استوکس
commercial law	قانون تجارت
commutative law	قانون جابجایی
gas laws	قانون گاز
code civil	قانون مدنی
codification	قانون نویسی
graham's law	قانون گراهام
claimant [arbitration proceedings]	مدعی [قانون]
wagners law	قانون واگنر
chrles' law	قانون شارل
scofflaw	ناقض قانون
scofflaw	قانون شکن
penal statute	قانون جزا
civil code	قانون مدنی
governing law	قانون حاکم
violation of law	نقض قانون
gay lussac's law	قانون گیلوساک
civillaw	قانون مدنی
charle's law	قانون شارل
clublaw	قانون زور
conscription law	قانون سربازگیری
conservation law	قانون بقا
constitutional low	قانون اساسی
employment act	قانون اشتغال
declaratory statute	قانون اعلامی
tax law	قانون مالیاتی
crown law	قانون جزائی
the spirit of the law	جوهر قانون
curie's law	قانون کوری
dalton's law	قانون دالتون
dead letter	قانون منسوخ
einstein's law	قانون اینشتاین
economic law	قانون اقتصادی
distribution law	قانون توزیع
the spirit of the law	روح قانون
demorgans law	قانون دمورگان
the letter of the law	عبارت قانون
enactment of law	وضع قانون
trapezoidal law	قانون ذوذنقهای
constitutionally	مطابق قانون
fechner's law	قانون فخنر
constructionist	کسیکه قانون
contrary to the law	مخالف قانون
to break a law	قانون شکنی
corpus juris	روح قانون
corpus juris	اساس قانون
coulomb's law	قانون کولن
substantive law	قانون ماهوی
faraday's law	قانون فاراده
faraday's law	قانون فارادی
extralegal	ماورای قانون
engels law	قانون انگل
engel's law	قانون انگل
enactor	واضع قانون
the letter of the law	لفظ یا نص قانون
parallel law	قانون توازی
nomological	شبیه قانون
nomological	وابسته به قانون
nomography	فن قانون گذاری
nomographer	قانون گذار
law of effect	قانون اثر
law of election	قانون انتخابات
nomographer	قانون گذاری
law of frequency	قانون بسامد
law of induced current	قانون لنتس
nationality law	قانون تابعیت
nomological	منطبق با قانون
nomology	قانون شناسی
law of complimentarity	قانون مکملیت
okuns law	قانون اوکان
ohm's law	قانون اهم
offense	قانون شکنی
law of contiguity	قانون مجاورت
law of contract	قانون قرارداد
obedient to the law	مطیع قانون
obedient to the law	پیرو قانون
law of demand	قانون تقاضا
mil rule	قانون میلیم
law of nations	قانون ملل
make law	وضع قانون
law of use	قانون استعمال
lextalionis	قانون قصاص
lawbreaker	قانون شکن
lawmaker	قانون گزار
left hand rule	قانون دست چپ
legiskative	قانون گذار
legislatress	قانون گذار زن
legislatrix	قانون گذار زن
legist	قانون دان
law of scarcity	قانون کمیابی
reflection law	قانون بازتاب
merkel's law	قانون مرکل
law of primacy	قانون تقدم
mercantile law	قانون تجارت
matrimonially	به قانون زناشوئی
law of progression	قانون پیشروی
law of readiness	قانون امادگی
law of recency	قانون تاخر
marioote law	قانون ماریوت
law of reflection	قانون بازتاب
lenz' law	قانون لنز
pascal	قانون پاسکال
gresham's law	قانون گرشام
rambunctious	بی قانون و قاعده
insolvent law	قانون درماندگی
insolvent law	قانون اعسار
introduce law	انشاء قانون
procedural law	قانون شکلی
press law	قانون مطبوعات
islamic law	قانون شرع
preamble of a statute	مقدمه قانون
jachson's law	قانون جکسون
joiting law	قانون ژول
raoult's law	قانون رائول
ignorance of law	جهل به قانون
greshams law	قانون گرشام
say's law of markets	قانون بازارهای سی
rule of thumb	قانون عمومی
hauy law	قانون هوی
rule of thumb	قانون کلی
riot act	قانون ضد اغتشاشات
hook's law	قانون هوک
religious law	قانون شرع
hubble law	قانون هابل
lenz's law	قانون لنتس
joule's law	قانون ژول
jurisconsult	قانون دان
laplace's law	قانون لاپلاس
pascal's law	قانون پاسکال
law abidingness	پیروی قانون
law breaker	قانون شکن
law fallen into desuetude	قانون متروک
law merchant	قانون تجارت
law of advantage	قانون امتیاز
law of analogy	قانون تمثیل
law of causation	قانون علیت
paschen's law	قانون پاشن
lambert law	قانون لامبرت
jurisprudent	قانون دان
power law	قانون توانی
juristic	قانون دان