Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (10 milliseconds)
English
Persian
double banked boat
قایق جفت پارو زن
Search result with all words
scull
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculled
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
boat your oars
پارو به قایق
double banked boat
قایق دو پارو زن
pushaway
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
single banked boat
قایق تک پارو زن
Other Matches
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
shovelling
پارو
shovels
پارو
shoveling
پارو
catch
پارو به اب
oars
پارو
shovelled
پارو
paddler
پارو زن
snow shovel
پارو
oarage
پارو
shoveled
پارو
shovel
پارو
rowlocks
جا پارو
paidle
پارو
to trample on
پارو
paddle
پارو
paddling
پارو
oarsmen
پارو زن
paddles
پارو
oarsman
پارو زن
paddled
پارو
rowlock
جا پارو
oar
پارو
to ply the oar
پارو زدن
oars down
پارو پایین
loomed
دسته پارو
sculled
پارو زدن
sculls
پارو زدن
becket
حلقه پارو
rowlock
ضامن پارو
oars forward
پارو به جلو
ship your oars
پارو بیرون
rowlocks
ضامن پارو
loom
دسته پارو
rows
پارو زدن
rowed
پارو زدن
scull
پارو زدن
oar
پارو زدن
toss your oars
پارو بالا
looms
دسته پارو
row
پارو زدن
looming
دسته پارو
oars
پارو زدن
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
die
پارو زدن شدید
backwaters
برعکس پارو زدن
to row back
به عقب پارو زدن
pull a good oar
خوب پارو زدن
backwater
برعکس پارو زدن
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
oarsmen
پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsman
پارو زن مسابقات قایقرانی
to pull a good oar
خوب پارو زدن
oarlock
جایگاه فلزی پارو
to pull a lone oar
تنها پارو زدن
loomed
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
to tug at the oar
بزحمت پارو زدن
looms
قسمت میانی پارو
loom
قسمت میانی پارو
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
give way
فرمان با هم پارو بزنید
finish
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
thole
چوب یا میله اهرم پارو
back wash
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
finishes
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
catch a crab
تصادفا پارو را داخل اب کردن
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddles
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
paddle
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
feather
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
strike
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
scratching
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratches
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratched
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
scratch
سریع پارو زدن موج سواربرای رسیدن به موج خطاکردن
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
caique
قایق
ark
قایق
outboard
قایق
ferry boat
قایق
lighters
قایق
boat tail
دم قایق
bilge
کف قایق
barge
قایق
barged
قایق
lighter
قایق
barges
قایق
boatdeck
پل قایق
boat
قایق
boats
قایق
coxswain
سکان قایق
four
قایق 4 نفره
gripe
تسمه قایق
dinghy
قایق تفریحی
life float
قایق نجات
davit
قایق بالابر
sterner
عقب قایق
safety boat
قایق نجات
single
قایق یک نفره
crash boat
قایق نجات
sternest
عقب قایق
sterns
عقب قایق
stern
عقب قایق
rhino
قایق باربر
lighter
قایق باری
lighter
قایق بارکش
aboard
روی قایق
ladder
پلکان قایق
ladders
پلکان قایق
capsize
برگشتن قایق
boat-hooks
چنگک قایق
capsized
برگشتن قایق
boat-hooks
هوک قایق
capsizes
برگشتن قایق
boat-hook
هوک قایق
boat hook
چنگک قایق
boat hook
هوک قایق
fore
جلوی قایق
galley
اشپزخانه قایق
capsizing
برگشتن قایق
lighters
قایق بارکش
lighters
قایق باری
boat plug
پیته قایق
davit
جرثقیل قایق
sailboats
قایق بادبانی
sailboat
قایق بادی
powerboats
قایق موتوری
boatchock
زین قایق
boat work
قایق بری
boat tail
پاشنه قایق
boat skids
گهواره قایق
boat pool
حوضچه قایق
boat painter
طناب قایق
boat hails
شناسایی قایق
powerboat
قایق موتوری
ferried
قایق موتوری
motorboats
قایق موتوری
ferries
قایق موتوری
motorboat
قایق موتوری
by the stern
قایق سربالا در اب
ferrying
قایق موتوری
sailboats
قایق بادی
boat gang
نگهبان قایق
yachting
قایق رانی
assault boat
قایق هجومی
aft
عقب قایق
sailing boat
قایق بادبانی
rowboats
قایق پارویی
rowboat
قایق پارویی
sailing boats
قایق بادبانی
chief of boat
فرمانده قایق
dinghies
قایق تفریحی
gripe
بند قایق
beaching gear
سرسره قایق
chief of boat
سکانی قایق
boat call
مخابره با قایق
boat boom
بوم قایق
sailboat
قایق بادبانی
canoeist
قایق ران
schooners
قایق دو دگلی
catboat
قایق تک بادبان
boat anchor
لنگر قایق
schooner
قایق دو دگلی
center board
ته قایق بادبانی
centerboarder
قایق تیردار
coble
قایق پارویی
cutters
قایق تک دکله
night boat
قایق اماده
sloop
قایق یک دکله
soling
قایق با 3 سرنشین
cradles
زین قایق
cradled
زین قایق
cradle
زین قایق
fittings
لوازم قایق
lifeboats
قایق نجات
lifeboat
قایق نجات
sloop
قایق جنگی
service craft
قایق گشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com