Total search result: 201 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
dock receipt |
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر |
|
|
Other Matches |
|
docking plan |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
deadlines |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
deadline |
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر |
dry dock |
محل تعمیر کشتی |
dry docks |
محل تعمیر کشتی |
dry docks |
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه |
dry dock |
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه |
floating dock |
حوضچه شناور تعمیر کشتی |
clearance inwards |
مجوز ورود کشتی |
clearance inwards |
ورود کشتی به محوطه گمرک |
clearance inwards |
اعلامیه ورود کشتی به گمرک |
shipyards |
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها |
graving dock |
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی |
shipyard |
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها |
pratique |
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی |
to take off one |
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن |
keelage |
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر |
lazar housek |
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی |
mending |
گردآوری شده برای تعمیر |
maintenance window |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
overhaul |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
overhauling |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
service time window |
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری] |
overhauled |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
overhauls |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
meaner |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
meanest |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
mean |
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
prep schools |
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه |
prep school |
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه |
Open to the publice. |
ورود برای عموم آزاد است |
utilities'man |
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات |
admission is free to all |
ورود برای همه یا همگان آزاد است |
the open door |
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی |
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. |
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم . |
device |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
devices |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
integrated |
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی |
hail |
اعلام ورود کردن |
hailing |
اعلام ورود کردن |
hails |
اعلام ورود کردن |
hailed |
اعلام ورود کردن |
preventative |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
preventive |
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر |
customs entry |
افهار یا اعلام ورود به گمرک |
to announce one's arrival |
ورود خود را اعلام کردن |
disrepair |
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر |
toolbox |
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات |
re entry vehicle |
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند |
overhauled |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhaul |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauling |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
overhauls |
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن |
hand-held |
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست |
boat train |
[خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر] |
mate's receipt |
رسید کاپیتان کشتی |
jettisons |
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی |
jettison |
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی |
jettisoning |
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی |
jettisoned |
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی |
voyage charter |
اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص |
jetsam |
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند |
barrier light |
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی |
jetsam |
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند |
convoy |
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد |
convoys |
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد |
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
langrel |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
langrage |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
langridge |
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود |
revenue cutter |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
batting order |
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت |
busied |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busies |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busiest |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busier |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busying |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
busy |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
referee's position |
اعلام کشتی در خاک از سوی داور |
pennant |
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی |
pennants |
پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی |
time charter |
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین |
forms |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
formed |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
form |
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است |
scuppers |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppered |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppering |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scupper |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
respondentia |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
ship's manifest |
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
hawse |
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه |
dan runner |
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
supercargo |
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود |
gunroom |
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
waterline |
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
the vessel was put a bout |
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند |
windjammer |
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی |
bingo |
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی |
quarterdecks |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
quarterdeck |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
sailboat |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
overboard |
از کشتی بدریا روی کشتی |
sailboats |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
date of grace |
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید |
cartel ship |
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی |
upkeep |
تعمیر |
remaking |
تعمیر |
serviced |
تعمیر |
repairing |
تعمیر |
face lifting |
تعمیر |
repaired |
تعمیر |
maintenance |
تعمیر |
service |
تعمیر |
mending |
تعمیر |
instauration |
تعمیر |
repairs |
تعمیر |
spot repair |
تعمیر در جا |
renovation |
تعمیر |
repair |
تعمیر |
free on boand |
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی |
spot repair |
تعمیر در محل |
service |
تعمیر کردن |
darn [conservate] |
تعمیر کردن |
serviced |
تعمیر کردن |
darner |
تعمیر کننده |
servicemen |
تعمیر کار |
aircraft repair |
تعمیر هواپیما |
fixes |
تعمیر کردن |
fix |
تعمیر کردن |
repair |
تعمیر کردن |
repaired |
تعمیر کردن |
serviceman |
تعمیر کار |
reconditioning |
تعمیر مجدد |
out of repair |
نیازمند تعمیر |
refit |
تعمیر کردن |
in bad repair |
نیازمند تعمیر |
serviceability |
تعمیر پذیری |
serviceability |
قابلیت تعمیر |
mends |
تعمیر کردن |
mended |
تعمیر کردن |
mend |
تعمیر کردن |
over haul |
تعمیر اساسی |
patches |
تعمیر کردن |
refits |
تعمیر کردن |
under repair |
در دست تعمیر |
base repair |
تعمیر اساسی |
maintenance |
تعمیر و نگهداری |
maintenance |
نگهداری و تعمیر |
refitting |
تعمیر کردن |
refitted |
تعمیر کردن |
gunner's mate |
تعمیر کارتوپ |
under repairing |
دردست تعمیر |
in disrepair |
محتاج تعمیر |
rehash |
تعمیر کردن |
rehashed |
تعمیر کردن |
rehashes |
تعمیر کردن |
under repair |
تحت تعمیر |
patch |
تعمیر کردن |
emergency repair |
تعمیر اضطراری |
refashion |
تعمیر کردن |
restore |
تعمیر کردن |
repair time |
مدت تعمیر |
restored |
تعمیر کردن |
retread process |
تعمیر مجدد |
repair kit |
جعبه تعمیر |
patch up <idiom> |
تعمیر کردن |
reparation |
تعمیر عوض |
to do up |
تعمیر رکدن |
restoring |
تعمیر کردن |
to patch up |
تعمیر کردن |
field service |
تعمیر در محل |
restores |
تعمیر کردن |
request for quotation |
تقاضا برای اعلام قیمت |
repair pit |
چاهک تعمیر اتومبیل |
mean repair time |
زمان میانگین تعمیر |
rebuild |
نوسازی تعمیر مجدد |
docking report |
گزارش تعمیر ناو |
pattern generator |
مولد تعمیر کار |
plate layer |
متصدی تعمیر خط اهن |
mean time to repair |
زمان میانگین تعمیر |
communication technician |
تعمیر کارفنی مخابرات |
maintenance work |
کار تعمیر و نگهداری |
steam fitter |
تعمیر کارلوله بخار |
vamp |
وصله تعمیر کردن |
dock |
حوضچه تعمیر ناو |
repair kit |
دست ابزاروسایل تعمیر |
maintenance routine |
روال تعمیر و نگهداری |
docked |
حوضچه تعمیر ناو |
upkeep |
هزینه نگهداری و تعمیر |