English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Other Matches
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
dry dock محل تعمیر کشتی
dry docks محل تعمیر کشتی
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
clearance inwards مجوز ورود کشتی
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
pratique اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
mending گردآوری شده برای تعمیر
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
integrated روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
hail اعلام ورود کردن
hailing اعلام ورود کردن
hails اعلام ورود کردن
hailed اعلام ورود کردن
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
toolbox جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
boat train [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
mate's receipt رسید کاپیتان کشتی
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
voyage charter اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
referee's position اعلام کشتی در خاک از سوی داور
pennant پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennants پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
forms 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
upkeep تعمیر
remaking تعمیر
serviced تعمیر
repairing تعمیر
face lifting تعمیر
repaired تعمیر
maintenance تعمیر
service تعمیر
mending تعمیر
instauration تعمیر
repairs تعمیر
spot repair تعمیر در جا
renovation تعمیر
repair تعمیر
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
spot repair تعمیر در محل
service تعمیر کردن
darn [conservate] تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
darner تعمیر کننده
servicemen تعمیر کار
aircraft repair تعمیر هواپیما
fixes تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
repair تعمیر کردن
repaired تعمیر کردن
serviceman تعمیر کار
reconditioning تعمیر مجدد
out of repair نیازمند تعمیر
refit تعمیر کردن
in bad repair نیازمند تعمیر
serviceability تعمیر پذیری
serviceability قابلیت تعمیر
mends تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
over haul تعمیر اساسی
patches تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
under repair در دست تعمیر
base repair تعمیر اساسی
maintenance تعمیر و نگهداری
maintenance نگهداری و تعمیر
refitting تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
gunner's mate تعمیر کارتوپ
under repairing دردست تعمیر
in disrepair محتاج تعمیر
rehash تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
under repair تحت تعمیر
patch تعمیر کردن
emergency repair تعمیر اضطراری
refashion تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
repair time مدت تعمیر
restored تعمیر کردن
retread process تعمیر مجدد
repair kit جعبه تعمیر
patch up <idiom> تعمیر کردن
reparation تعمیر عوض
to do up تعمیر رکدن
restoring تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
field service تعمیر در محل
restores تعمیر کردن
request for quotation تقاضا برای اعلام قیمت
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
mean repair time زمان میانگین تعمیر
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
docking report گزارش تعمیر ناو
pattern generator مولد تعمیر کار
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
vamp وصله تعمیر کردن
dock حوضچه تعمیر ناو
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
docked حوضچه تعمیر ناو
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com