English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
English Persian
erstwhile قبلا
formerly قبلا
already قبلا
aforehand قبلا
erst قبلا
supra قبلا
the reinbefore قبلا
Other Matches
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
previously قبلا"
prerecord قبلا ضبط
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
heretofore سابقا قبلا
presentient قبلا مستعد
presentient قبلا متوجه
prescient قبلا اگاه
foretoken قبلا اگاهانیدن
prepay قبلا پرداختن
beforehand قبلا اماده
i went before من قبلا` رفتم
preordain قبلا مقرر داشتن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
prenominate قبلا نامبرده شده
prenominate قبلا ذکر شده
predestine قبلا تعیین کردن
preheat قبلا حرارت دادن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
preexist قبلا وجود داشتن
preform قبلا تشکیل دادن
prenominate قبلا ذکر کردن
preform قبلا بشکل دراوردن
preform قبلا تصمیم گرفتن
premonish قبلا برحذر داشتن
predesignate قبلا تعیین شده
prerecord قبلا ثبت کردن
prifixal قبلا تعیین کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prifix قبلا تعیین کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
preselect قبلا انتخاب کردن
pretreat قبلا معالجه کردن
pretypify قبلا نشان دادن
to prerecord قبلا ضبط کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
primes قبلا تعلیم دادن
preheats قبلا گرم کردن
primed قبلا تعلیم دادن
foresee قبلا تهیه دیدن
foresees قبلا تهیه دیدن
forearm قبلا اماده کردن
forearms قبلا اماده کردن
prime قبلا تعلیم دادن
prepaid قبلا" پرداخت شده
preheats قبلا حرارت دادن
preheated قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
advance قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
advances قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advancing قبلا تجهیز شده
previews قبلا رویت کردن
preheat قبلا گرم کردن
destine قبلا انتخاب کردن
forespeak قبلا اماده کردن
preview قبلا رویت کردن
preassigned قبلا تعیین شده
prearrange قبلا ترتیب دادن
pre appoint قبلا معین کردن
preconceive قبلا تصور کردن
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
predetermine قبلا مقدر کردن
prearrange قبلا تهیه کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preassigned قبلا تخصیص داده شده
predicting قبلا پیش بینی کردن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
pre- آنچه قبلا توافق شده است
pre آنچه قبلا توافق شده است
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com