Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English
Persian
advance
قبلا تجهیز شده
advances
قبلا تجهیز شده
advancing
قبلا تجهیز شده
Other Matches
prefigure
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
accoutrements
تجهیز
tooling
تجهیز
habilitation
تجهیز
outfits
تجهیز
outfit
تجهیز
equipment
تجهیز
mobilization
تجهیز کردن
mobilises
تجهیز کردن
mobilized
تجهیز کردن
mobilizing
تجهیز کردن
mobilising
تجهیز کردن
mobilize
تجهیز کردن
mobilizes
تجهیز کردن
fit out
تجهیز کردن
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
mobilizable
قابل تجهیز
equip
تجهیز کردن
equipping
تجهیز کردن
equips
تجهیز کردن
mobilised
تجهیز کردن
plenish
با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
retool
مجددا با ابزار تجهیز کردن
already
قبلا
aforehand
قبلا
the reinbefore
قبلا
erst
قبلا
supra
قبلا
erstwhile
قبلا
formerly
قبلا
previously
قبلا"
prepay
قبلا پرداختن
i went before
من قبلا` رفتم
presentient
قبلا مستعد
presentient
قبلا متوجه
foretoken
قبلا اگاهانیدن
prescient
قبلا اگاه
beforehand
قبلا اماده
prerecord
قبلا ضبط
pre arrange
قبلا قرارگذاشتن
heretofore
سابقا قبلا
preform
قبلا بشکل دراوردن
preform
قبلا تشکیل دادن
preexist
قبلا وجود داشتن
pretypify
قبلا نشان دادن
prepossess
قبلا بتصرف اوردن
preform
قبلا تصمیم گرفتن
primes
قبلا تعلیم دادن
preordain
قبلا مقرر داشتن
premonish
قبلا برحذر داشتن
prerecord
قبلا ثبت کردن
prenominate
قبلا ذکر شده
prenominate
قبلا نامبرده شده
prenominate
قبلا ذکر کردن
presanctified
قبلا تقدیس شده
preselect
قبلا انتخاب کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord
قبلا ضبط کردن
prime
قبلا تعلیم دادن
primed
قبلا تعلیم دادن
prifix
قبلا تعیین کردن
prifixal
قبلا تعیین کردن
previews
قبلا رویت کردن
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا ذکر شد
preview
قبلا رویت کردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
prearrange
قبلا ترتیب دادن
advancing
قبلا تهیه شده
advances
قبلا تهیه شده
advance
قبلا تهیه شده
as previously agreed upon
<adv.>
همینطور که قبلا موافقت شد
preheat
قبلا گرم کردن
preassigned
قبلا تعیین شده
prearrange
قبلا تهیه کردن
foresees
قبلا تهیه دیدن
foresee
قبلا تهیه دیدن
preheat
قبلا حرارت دادن
forespeak
قبلا اماده کردن
preheats
قبلا گرم کردن
destine
قبلا انتخاب کردن
preheats
قبلا حرارت دادن
preheated
قبلا گرم کردن
preheated
قبلا حرارت دادن
prepaid
قبلا" پرداخت شده
pretreat
قبلا معالجه کردن
forearm
قبلا اماده کردن
predesignate
قبلا تعیین شده
predestine
قبلا تعیین کردن
pre appoint
قبلا معین کردن
predetermine
قبلا مقدر کردن
predetermine
قبلا تعیین کردن
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
predigest
قبلا هضم کردن
preconceive
قبلا تصور کردن
forearms
قبلا اماده کردن
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preset
قبلا چیدن و قرار دادن
predict
قبلا پیش بینی کردن
predicting
قبلا پیش بینی کردن
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned
قبلا تخصیص داده شده
predicts
قبلا پیش بینی کردن
rearming
تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
bespeak
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
pre
آنچه قبلا توافق شده است
preordain
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
preform
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
postpaid
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
thereinbefore
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
forebode
قبلا بدل کسی اثر کردن
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
ingrain
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
outfit
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
have a go at
<idiom>
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels
<idiom>
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
predestinate
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
prepossess
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
mobilising
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilises
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilize
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilized
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizes
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilised
تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizing
تجهیز کردن متحرک کردن
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore
: پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com