Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
preform
قبلا تصمیم گرفتن
Other Matches
determining
تصمیم گرفتن
determines
تصمیم گرفتن
to come to a decision
تصمیم گرفتن
to be resolved
تصمیم گرفتن
to take a d.
تصمیم گرفتن
to make a decision
تصمیم گرفتن
determine
تصمیم گرفتن
decides
تصمیم گرفتن
make up one's mind
تصمیم گرفتن
resolve
تصمیم گرفتن
resolves
تصمیم گرفتن
decide
تصمیم گرفتن
to decide
[on]
تصمیم گرفتن
[در مورد]
to decide on a motion
در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
resolve
مقرر داشتن تصمیم گرفتن
pass a resolution
با رای گیری تصمیم گرفتن
resolves
مقرر داشتن تصمیم گرفتن
tip the balance
<idiom>
تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
to opt out
[of something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
to opt in
[something]
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
prefigured
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
previously
قبلا"
supra
قبلا
erstwhile
قبلا
the reinbefore
قبلا
formerly
قبلا
aforehand
قبلا
already
قبلا
erst
قبلا
heretofore
سابقا قبلا
prepay
قبلا پرداختن
i went before
من قبلا` رفتم
prescient
قبلا اگاه
pre arrange
قبلا قرارگذاشتن
foretoken
قبلا اگاهانیدن
presentient
قبلا مستعد
beforehand
قبلا اماده
presentient
قبلا متوجه
prerecord
قبلا ضبط
prearrange
قبلا تهیه کردن
primed
قبلا تعلیم دادن
premonish
قبلا برحذر داشتن
preassigned
قبلا تعیین شده
pre appoint
قبلا معین کردن
preconceive
قبلا تصور کردن
prepaid
قبلا" پرداخت شده
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
prearrange
قبلا ترتیب دادن
preform
قبلا تشکیل دادن
preexist
قبلا وجود داشتن
preform
قبلا بشکل دراوردن
predetermine
قبلا تعیین کردن
prime
قبلا تعلیم دادن
primes
قبلا تعلیم دادن
predestine
قبلا تعیین کردن
predesignate
قبلا تعیین شده
predetermine
قبلا مقدر کردن
destine
قبلا انتخاب کردن
forespeak
قبلا اماده کردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
prifixal
قبلا تعیین کردن
prifix
قبلا تعیین کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
pretypify
قبلا نشان دادن
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا ذکر شد
to prerecord
قبلا ضبط کردن
preheat
قبلا حرارت دادن
preheat
قبلا گرم کردن
preheated
قبلا حرارت دادن
as previously agreed upon
<adv.>
همینطور که قبلا موافقت شد
preheated
قبلا گرم کردن
preheats
قبلا حرارت دادن
preheats
قبلا گرم کردن
preview
قبلا رویت کردن
previews
قبلا رویت کردن
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
prerecord
قبلا ثبت کردن
forearms
قبلا اماده کردن
advance
قبلا تجهیز شده
advance
قبلا تهیه شده
predigest
قبلا هضم کردن
prepossess
قبلا بتصرف اوردن
preordain
قبلا مقرر داشتن
prenominate
قبلا ذکر کردن
prenominate
قبلا نامبرده شده
prenominate
قبلا ذکر شده
presanctified
قبلا تقدیس شده
advances
قبلا تهیه شده
preselect
قبلا انتخاب کردن
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
pretreat
قبلا معالجه کردن
advancing
قبلا تجهیز شده
advancing
قبلا تهیه شده
advances
قبلا تجهیز شده
foresees
قبلا تهیه دیدن
forearm
قبلا اماده کردن
foresee
قبلا تهیه دیدن
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned
قبلا تخصیص داده شده
predicts
قبلا پیش بینی کردن
predict
قبلا پیش بینی کردن
preset
قبلا چیدن و قرار دادن
predicting
قبلا پیش بینی کردن
forebode
قبلا بدل کسی اثر کردن
pre
آنچه قبلا توافق شده است
preexist
ازلی بودن قبلا موجود شدن
thereinbefore
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre-
آنچه قبلا توافق شده است
preordain
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
preform
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
postpaid
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
bespeak
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
ingrain
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
weak kneed
بی تصمیم
weak-kneed
بی تصمیم
resolve
تصمیم
decisions
تصمیم
avow
تصمیم
plucked
تصمیم
resolution
تصمیم
decision
تصمیم
avows
تصمیم
avowing
تصمیم
resolves
تصمیم
determination
تصمیم
plucks
تصمیم
nonplus
بی تصمیم
will-power
تصمیم
irresolute
بی تصمیم
resolutions
تصمیم
plucking
تصمیم
ruling
تصمیم
rulings
تصمیم
pluck
تصمیم
have a go at
<idiom>
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
revocation of probate
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
rest on one's laurels
<idiom>
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
decision symbol
علامت تصمیم
regnum
تصمیم مقتدرانه
decision making
تصمیم گیری
decision tree
درخت تصمیم
decidability
تصمیم پذیری
resolution
نیت تصمیم
decision box
جعبه تصمیم
undecidable
تصمیم ناپذیر
decision process
فرایند تصمیم
decision structure
ساختار تصمیم
special verdict
تصمیم ویژه
resolutions
نیت تصمیم
cut and dried
<idiom>
تصمیم قاطع
decision maker
تصمیم گیرنده
sewed up
<idiom>
تصمیم گیری
decision instruction
دستورالعمل تصمیم
i made up my mind to
تصمیم گرفتم که ...
freehand
ازادی در تصمیم
decidable
تصمیم پذیر
decision table
جدول تصمیم
make up one's mind
<idiom>
تصمیم گیریکردن
decision theory
تئوری تصمیم
A one-sided(unilateral)decision.
تصمیم یکجانبه
resolved that ......
تصمیم گرفته شد که
determiners
تصمیم گیرنده
canon
: تصویبنامه تصمیم
minding
تصمیم داشتن
determiner
تصمیم گیرنده
logical decision
تصمیم منطقی
joint resolution
تصمیم مشترک
nonplus
بی تصمیم بودن
mind
تصمیم داشتن
afore thought
سبق تصمیم
canons
: تصویبنامه تصمیم
resolutely
از روی تصمیم
minds
تصمیم داشتن
forlorn hope
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
decision model
الگوی تصمیم گیری
decision support system
سیستم پشتیبانی تصمیم
decision making unit
واحد تصمیم گیرنده
decision making policy
سیاست تصمیم گیری
decision variable
متغیر تصمیم گیری
determine
اتخاذ تصمیم کردن
sub judice
بدون تصمیم قضایی
decision tree
مسیر تصمیم گیری
verdict
تصمیم هیات منصفه
verdicts
تصمیم هیات منصفه
decision theory
نظریه تصمیم گیری
make or buy decision
تصمیم به ساخت یاخرید
decision table
جدول تصمیم گیری
malice aforethought
سبق تصمیم سوء
determines
اتخاذ تصمیم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com