English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
presanctified قبلا تقدیس شده
Other Matches
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
veneration تقدیس
sanitification تقدیس
consecration تقدیس
sanctification تقدیس
canonization تقدیس
blesses تقدیس کردن
sanctifies تقدیس کردن
bless تقدیس کردن
sanctifying تقدیس کردن
sancify تقدیس کردن
consecrating تقدیس کردن
consecrate تقدیس کردن
consecrates تقدیس کردن
sacrament تقدیس کردن
hallow تقدیس کردن
enshrine تقدیس کردن
consecrator تقدیس کننده
sainted تقدیس شده
sanctifier تقدیس کننده
sanctify تقدیس کردن
sacraments تقدیس کردن
edification تعلیم تقدیس
anointment تقدیس با روغن مقدس
self consecration تقدیس نفس خود
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
edifies اخلاق اموختن تقدیس کردن
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
edified اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify اخلاق اموختن تقدیس کردن
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
aforehand قبلا
formerly قبلا
already قبلا
previously قبلا"
erst قبلا
erstwhile قبلا
the reinbefore قبلا
supra قبلا
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
i went before من قبلا` رفتم
prerecord قبلا ضبط
presentient قبلا مستعد
prescient قبلا اگاه
prepay قبلا پرداختن
beforehand قبلا اماده
heretofore سابقا قبلا
presentient قبلا متوجه
foretoken قبلا اگاهانیدن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
preselect قبلا انتخاب کردن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
predigest قبلا هضم کردن
preform قبلا تشکیل دادن
preexist قبلا وجود داشتن
preform قبلا تصمیم گرفتن
premonish قبلا برحذر داشتن
preform قبلا بشکل دراوردن
prenominate قبلا ذکر شده
prenominate قبلا نامبرده شده
preordain قبلا مقرر داشتن
prerecord قبلا ثبت کردن
prime قبلا تعلیم دادن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prifixal قبلا تعیین کردن
to prerecord قبلا ضبط کردن
prifix قبلا تعیین کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
pretypify قبلا نشان دادن
pretreat قبلا معالجه کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
predetermine قبلا تعیین کردن
primed قبلا تعلیم دادن
preheats قبلا حرارت دادن
preheats قبلا گرم کردن
preview قبلا رویت کردن
foresee قبلا تهیه دیدن
foresees قبلا تهیه دیدن
forearm قبلا اماده کردن
forearms قبلا اماده کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
prenominate قبلا ذکر کردن
destine قبلا انتخاب کردن
preheated قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
primes قبلا تعلیم دادن
advance قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
advances قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advancing قبلا تجهیز شده
previews قبلا رویت کردن
preheat قبلا حرارت دادن
preheat قبلا گرم کردن
forespeak قبلا اماده کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
predestine قبلا تعیین کردن
preconceive قبلا تصور کردن
predesignate قبلا تعیین شده
prearrange قبلا تهیه کردن
preassigned قبلا تعیین شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
pre appoint قبلا معین کردن
prearrange قبلا ترتیب دادن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preassigned قبلا تخصیص داده شده
predicting قبلا پیش بینی کردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
devil's advocate کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
pre- آنچه قبلا توافق شده است
pre آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com