Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
English
Persian
prearrange
قبلا تهیه کردن
Other Matches
foresees
قبلا تهیه دیدن
advances
قبلا تهیه شده
advance
قبلا تهیه شده
advancing
قبلا تهیه شده
foresee
قبلا تهیه دیدن
prefiguring
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
to express one's heartfelt
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
preview
قبلا رویت کردن
pretypify
قبلا اعلام کردن
destine
قبلا انتخاب کردن
to prerecord
قبلا ضبط کردن
prenominate
قبلا ذکر کردن
predetermine
قبلا تعیین کردن
forespeak
قبلا اماده کردن
predestine
قبلا تعیین کردن
prifix
قبلا تعیین کردن
prifixal
قبلا تعیین کردن
preheat
قبلا گرم کردن
predetermine
قبلا مقدر کردن
forearm
قبلا اماده کردن
preconceive
قبلا تصور کردن
pretreat
قبلا معالجه کردن
preheats
قبلا گرم کردن
preselect
قبلا انتخاب کردن
prerecord
قبلا ثبت کردن
forearms
قبلا اماده کردن
previews
قبلا رویت کردن
pre appoint
قبلا معین کردن
preheated
قبلا گرم کردن
predigest
قبلا هضم کردن
premeditate
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predicting
قبلا پیش بینی کردن
predict
قبلا پیش بینی کردن
predicts
قبلا پیش بینی کردن
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
bespeak
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
forebode
قبلا بدل کسی اثر کردن
preform
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
provide
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
process
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
administers
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fund
تهیه وجه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
bill
تهیه کردن صورتحساب
whomp up
بسرعت تهیه کردن
enabled
تهیه کردن برای
programmes
برنامه تهیه کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
preparations
تهیه کردن اتش
funded
تهیه وجه کردن
preparation
تهیه کردن اتش
programs
برنامه تهیه کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
processes
تهیه و تولید کردن
program
برنامه تهیه کردن
conserving
کنسرو تهیه کردن
effigies
تمثال تهیه کردن
effigy
تمثال تهیه کردن
enable
تهیه کردن برای
gets
تهیه کردن فهمیدن
enables
تهیه کردن برای
extemporising
فورا تهیه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
conserves
کنسرو تهیه کردن
get
تهیه کردن فهمیدن
harness
اشیاء تهیه کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
enabling
تهیه کردن برای
extemporises
فورا تهیه کردن
extemporised
فورا تهیه کردن
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
extemporizing
فورا تهیه کردن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
conserve
کنسرو تهیه کردن
process
تهیه و تولید کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
drafts
تهیه کردن پیش نویس
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
aminister
تهیه کردن بکار بردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
boss
نقش برجسته تهیه کردن
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out
تهیه کردن طرح کردن
furnishes
مزین کردن تهیه کردن
put out
تهیه کردن اشفته کردن
furnishing
مزین کردن تهیه کردن
makes
تهیه کردن طرح کردن
make
تهیه کردن طرح کردن
furnish
مزین کردن تهیه کردن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
the reinbefore
قبلا
supra
قبلا
erst
قبلا
previously
قبلا"
erstwhile
قبلا
aforehand
قبلا
already
قبلا
formerly
قبلا
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
pre arrange
قبلا قرارگذاشتن
prepay
قبلا پرداختن
prerecord
قبلا ضبط
i went before
من قبلا` رفتم
presentient
قبلا مستعد
heretofore
سابقا قبلا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com