English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
preexist قبلا وجود داشتن
Other Matches
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
preordain قبلا مقرر داشتن
premonish قبلا برحذر داشتن
exist وجود داشتن
existed وجود داشتن
be وجود داشتن
to be there وجود داشتن
exists وجود داشتن
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
formerly قبلا
supra قبلا
previously قبلا"
the reinbefore قبلا
already قبلا
erstwhile قبلا
aforehand قبلا
erst قبلا
prescient قبلا اگاه
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
presentient قبلا مستعد
foretoken قبلا اگاهانیدن
beforehand قبلا اماده
prepay قبلا پرداختن
presentient قبلا متوجه
i went before من قبلا` رفتم
prerecord قبلا ضبط
heretofore سابقا قبلا
prearrange قبلا تهیه کردن
predetermine قبلا مقدر کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prearrange قبلا ترتیب دادن
prifix قبلا تعیین کردن
advancing قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
pre appoint قبلا معین کردن
advance قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
preform قبلا تشکیل دادن
preassigned قبلا تعیین شده
predestine قبلا تعیین کردن
preconceive قبلا تصور کردن
destine قبلا انتخاب کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
predesignate قبلا تعیین شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
advances قبلا تجهیز شده
prifixal قبلا تعیین کردن
prenominate قبلا نامبرده شده
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
pretreat قبلا معالجه کردن
pretypify قبلا نشان دادن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
pretypify قبلا اعلام کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
advances قبلا تهیه شده
forespeak قبلا اماده کردن
preform قبلا بشکل دراوردن
preheats قبلا گرم کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
presanctified قبلا تقدیس شده
foresee قبلا تهیه دیدن
previews قبلا رویت کردن
preview قبلا رویت کردن
prepaid قبلا" پرداخت شده
prerecord قبلا ثبت کردن
prenominate قبلا ذکر کردن
preheat قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
preheated قبلا گرم کردن
preheats قبلا حرارت دادن
preheat قبلا حرارت دادن
to prerecord قبلا ضبط کردن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
primes قبلا تعلیم دادن
preform قبلا تصمیم گرفتن
forearms قبلا اماده کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
prenominate قبلا ذکر شده
forearm قبلا اماده کردن
prime قبلا تعلیم دادن
primed قبلا تعلیم دادن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
predicts قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
pre- آنچه قبلا توافق شده است
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
pre آنچه قبلا توافق شده است
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
being وجود
entity وجود
presence وجود
personalities وجود
personality وجود
in spite با وجود
neer do well or well پی وجود
despite با وجود
individuation وجود
existence وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
entities وجود
existences وجود
viruses وجود دارد
persons وجود ذات
Despite the fact that… با وجود اینکه
pantheist معتقدبوحدت وجود
person وجود ذات
system اصول وجود
in spite of that با وجود این
systems اصول وجود
begetter وجود اور
essence وجود ماهیت
qualities وجود خصوصیت
self assertiveness ابراز وجود
none the less با وجود این
quality وجود خصوصیت
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
virus وجود دارد
nonetheless بااین وجود
preexistence تقدم وجود
regardless با وجود علیرغم
drink hail گوارای وجود
d. of constitution نازکی وجود
d. constitution وجود نازک
individuality وجود فردی
reality اصالت وجود
facts وجود مسلم
pre existence تقدم وجود
non ego غیر وجود
body and soul <idiom> با تمام وجود
fact وجود مسلم
realities اصالت وجود
universe عالم وجود
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
cosmos نظام عالم وجود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com