Dictiornary-Farsi | قدرت ابداع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
creativity	قدرت ابداع


Search result with all words

creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
Other Matches

empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
novation	ابداع
innovation	ابداع
innovations	ابداع
invention	ابداع
authorship	ابداع
excogitate	ابداع کردن
initiating	ابداع کردن
initiates	ابداع کردن
initiated	ابداع کردن
coinage	ابداع واژه
to bring in	ابداع کردن
to innovate in	ابداع کردن
originationu	ایجاد ابداع
noodle	ابداع کردن
initiate	ابداع کردن
introductions	معمول سازی ابداع
introduction	معمول سازی ابداع
mastermind	دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds	دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded	دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding	دارای نبوغ فکری ابداع کردن
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
revisionism	روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
nerves	قدرت
potency	قدرت
force	قدرت
will power <idiom>	قدرت
nerve	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
vim	قدرت
tensions	قدرت
strenght	قدرت
strong arm	قدرت
tension	قدرت
power takeoff	قدرت
zing	قدرت
capability	قدرت
vigour	قدرت
commanding	با قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
godown	قدرت
vigor	قدرت
vis	قدرت
strengths	قدرت
strength	قدرت
energy	قدرت
posses	قدرت
posse	قدرت
strong-arm	قدرت
powers	قدرت
power	قدرت
powered	قدرت
powering	قدرت
sovereignty	قدرت
authority	قدرت
ability	قدرت
abilities	قدرت
fullest	تمام قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
explosive energy	قدرت انفجار
canning	قدرت داشتن
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power outege	قطع قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
can	قدرت داشتن
heam yoei vooly	تئوری قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
authority figure	مظهر قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
generator output	قدرت مولد
solvency	قدرت حلالپوشی
great power	کشور با قدرت
cans	قدرت داشتن
power source	منبع قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
absorbency	قدرت جذب
rating plate	پلاک قدرت
absorption power	قدرت جذب
accelerating power	قدرت شتاب
explosive force	قدرت انفجار
fasces	قدرت مجازات
gripping power	قدرت مهارکنندگی
fire power	قدرت اتش
power supplay	منبع قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
puissance	توان قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
increase of power	افزایش قدرت
input power	قدرت ورودی
ionic strength	قدرت یونی
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
high power engine	موتورپر قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
cutting capacity	قدرت برش
cutting power	قدرت برش
damping power	قدرت میرایی
imperium	قدرت مطلقه
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
horse power	قدرت اسب
high power transistor	ترانزیستور قدرت
driving power	قدرت محرکه
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
deglutition	قدرت بلع
low power stage	طبقه کم قدرت
emissive power	قدرت صدور
combat power	قدرت رزمی
engine power	قدرت موتور
hiding power	قدرت پوشش
power cable	کابل قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power distribution	پخش قدرت
power switch	کلید قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
power loss	تلف قدرت
authority symbol	نماد قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
basicity	قدرت بازی
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
cogency	قدرت عقیده
monopoly power	قدرت انحصاری
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
engine performance	قدرت موتور
benumb	بی قدرت کردن
diagonal power	قدرت قطری
palgwe	فوق قدرت
bearing capacity	قدرت تحمل
almightiness	قدرت کامل
useful power	قدرت مفید
world power	قدرت جهانی
will-power	قدرت اراده
dynamism	قدرت تحرک
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
purchasing power	قدرت خرید
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
world power	قدرت دنیوی
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
voltage source	منبع قدرت
will to power	قدرت خواهی
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
creativity	قدرت خلاقه
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
power	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
rod	میله قدرت
heaven	قدرت پروردگار
resolving power	قدرت تفکیک
saber rattling	قدرت نمایی
superpower	ابر قدرت
superpowers	ابر قدرت
full	تمام قدرت
acidity	قدرت اسیدی
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
enterprise	قدرت اقدام
on	در اوج قدرت
leverage	قدرت نفوذ
retentivity	قدرت نگهداری
heavens	قدرت پروردگار