Dictiornary-Farsi | قدرت اشکارسازی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
detectability	قدرت اشکارسازی


Other Matches

decryption	اشکارسازی
detection	اشکارسازی
detection limit	حد اشکارسازی
oscilloscope	اشکارسازی امواج
diode detector	اشکارسازی دیودی
showings	ارائه اشکارسازی
grid detection	اشکارسازی شبکه
showing	ارائه اشکارسازی
grid leak condenser detector	اشکارسازی با خازن ومقاومت نشتی
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
edge detection	اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
grid current detection	یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
anode band detector	اشکارسازی اندی یکسوسازی اندی
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
commanding	با قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
posses	قدرت
strong-arm	قدرت
strengths	قدرت
strength	قدرت
vigor	قدرت
nerve	قدرت
posse	قدرت
vim	قدرت
vis	قدرت
capability	قدرت
power takeoff	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
strong arm	قدرت
will power <idiom>	قدرت
strenght	قدرت
sovereignty	قدرت
powered	قدرت
energy	قدرت
powering	قدرت
nerves	قدرت
godown	قدرت
potency	قدرت
power	قدرت
might	قدرت
powers	قدرت
energies	قدرت
power function	تابع قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
power cable	کابل قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
full	تمام قدرت
power consumption	مصرف قدرت
almightiness	قدرت کامل
can	قدرت داشتن
canning	قدرت داشتن
fullest	تمام قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power loss	تلف قدرت
cans	قدرت داشتن
power loss	گمگشتگی قدرت
power source	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
cutting power	قدرت برش
power stroke	مرحله قدرت
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
prepotence	قدرت کامل
absorbency	قدرت جذب
power outege	قطع قدرت
accelerating power	قدرت شتاب
prepotency	قدرت کامل
puissance	توان قدرت
absorption power	قدرت جذب
fluxing power	قدرت سیلان
heam yoei vooly	تئوری قدرت
driving power	قدرت محرکه
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
hiding power	قدرت پوشش
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
fire power	قدرت تیراندازی
fire power	قدرت اتش
generator output	قدرت مولد
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
great power	کشور با قدرت
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
gripping power	قدرت مهارکنندگی
high power engine	موتورپر قدرت
cutting capacity	قدرت برش
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
bond strength	قدرت پیوند
monopoly power	قدرت انحصاری
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
palgwe	فوق قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
ionic strength	قدرت یونی
cogency	قدرت عقیده
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
horse power	قدرت اسب
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
imperium	قدرت مطلقه
increase of power	افزایش قدرت
combat power	قدرت رزمی
input power	قدرت ورودی
pi accepting	قدرت پی پذیری
the finger of god	قدرت خدا
powering	قدرت نیرو
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
powers	قدرت نیرو
posses	قدرت قانونی
useful power	قدرت مفید
powered	قدرت نیرو
magnitude	شدت قدرت
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
power	قدرت نیرو
stock car	قدرت و دوام
posse	قدرت قانونی
voltage source	منبع قدرت
purchasing power	قدرت خرید
will to power	قدرت خواهی
creativity	قدرت خلاقه
creativity	قدرت ابداع
resolutions	قدرت تشخیص
world power	قدرت دنیوی
world power	قدرت جهانی
dynamism	قدرت تحرک
will-power	قدرت اراده
authority	مرجع قدرت
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
resolution	قدرت تشخیص
super power	ابر قدرت
authoritarianism	قدرت طلبی
sight	قدرت دید
reflecting power	قدرت انعکاس
heavens	قدرت پروردگار
heaven	قدرت پروردگار
receptivity	قدرت پذیرش
enterprises	قدرت اقدام
authoritarian	قدرت طلب
leverage	قدرت نفوذ
rods	میله قدرت
on	در اوج قدرت
rating plate	پلاک قدرت
firepower	قدرت شلیک
hands	قدرت توپگیری
power failures	قطع قدرت
power failure	قطع قدرت
rod	میله قدرت
acidity	قدرت اسیدی
enterprise	قدرت اقدام
authoritarians	قدرت طلب
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power	قدرت بحری
seapower	قدرت دریایی
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
omnipotence	قدرت تام
strenght	قدرت شدت
omnipotence	قدرت مطلق