Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English
Persian
conveying capacity
قدرت انتقال
Search result with all words
circulating medium
وسیله انتقال قدرت خرید
french revolution
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
hypoid
چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
power transmission
انتقال قدرت
Other Matches
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
vigour
قدرت
might
قدرت
strong arm
قدرت
capability
قدرت
ability
قدرت
authority
قدرت
vigor
قدرت
vim
قدرت
vis
قدرت
nerves
قدرت
tensions
قدرت
tension
قدرت
potency
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
will power
<idiom>
قدرت
nerve
قدرت
commanding
با قدرت
energies
قدرت
energy
قدرت
sovereignty
قدرت
godown
قدرت
forcing
قدرت
forces
قدرت
force
قدرت
power takeoff
قدرت
strong-arm
قدرت
powered
قدرت
posses
قدرت
abilities
قدرت
strengths
قدرت
power
قدرت
zing
قدرت
strenght
قدرت
strength
قدرت
posse
قدرت
powers
قدرت
powering
قدرت
world power
قدرت دنیوی
saber rattling
قدرت نمایی
reflecting power
قدرت انعکاس
stock car
قدرت و دوام
receptivity
قدرت پذیرش
will to power
قدرت خواهی
scepter
قدرت یا اقتدارسلطنتی
useful power
قدرت مفید
voltage source
منبع قدرت
scattering power
قدرت پراکندگی
retentivity
قدرت نگهداری
resolving power
قدرت تفکیک
refractive power
قدرت شکست
world power
قدرت جهانی
stock-car
قدرت و دوام
full
تمام قدرت
sight
قدرت دید
social power
قدرت اجتماعی
solvency
قدرت حلالپوشی
source of power
منبع قدرت
can
قدرت داشتن
strenght
قدرت شدت
cans
قدرت داشتن
super power
ابر قدرت
canning
قدرت داشتن
the finger of god
قدرت خدا
sights
قدرت دید
low power stage
طبقه کم قدرت
will-power
قدرت اراده
prepotence
قدرت کامل
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
stock-cars
قدرت و دوام
purchasing power
قدرت خرید
sea power
قدرت بحری
hiding power
قدرت پوشش
seapower
قدرت دریایی
fullest
تمام قدرت
monopoly power
قدرت انحصاری
superpower
ابر قدرت
power outege
قطع قدرت
power loss
گمگشتگی قدرت
power loss
تلف قدرت
power function
تابع قدرت
power factor
ضریب قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dissipation
اتلاف قدرت
power consumption
مصرف قدرت
power source
منبع قدرت
power stroke
مرحله قدرت
puissance
توان قدرت
posse
قدرت قانونی
posses
قدرت قانونی
prepotency
قدرت کامل
power test
ازمون قدرت
power supplay
منبع قدرت
power structure
ساخت قدرت
power cable
کابل قدرت
pi accepting
قدرت پی پذیری
enterprises
قدرت اقدام
enterprise
قدرت اقدام
power failure
قطع قدرت
power failures
قطع قدرت
hands
قدرت توپگیری
firepower
قدرت شلیک
staying power
طاقت قدرت
authoritarianism
قدرت طلبی
rating plate
پلاک قدرت
superpowers
ابر قدرت
discourses
قدرت استقلال
palgwe
فوق قدرت
heaven
قدرت پروردگار
leverage
قدرت نفوذ
on
در اوج قدرت
acidity
قدرت اسیدی
dynamism
قدرت تحرک
discourse
قدرت استقلال
heavens
قدرت پروردگار
almightiness
قدرت کامل
engine power
قدرت موتور
engine performance
قدرت موتور
basicity
قدرت بازی
powers
قدرت نیرو
bearing capacity
قدرت تحمل
powering
قدرت نیرو
emissive power
قدرت صدور
benumb
بی قدرت کردن
powered
قدرت نیرو
authority symbol
نماد قدرت
authority figure
مظهر قدرت
fire power
قدرت تیراندازی
fire power
قدرت اتش
fasces
قدرت مجازات
explosive force
قدرت انفجار
explosive energy
قدرت انفجار
power
قدرت نیرو
effective power
قدرت موثر
detectability
قدرت اشکارسازی
destructivity
قدرت تخریب
authoritarians
قدرت طلب
combat power
قدرت رزمی
authoritarian
قدرت طلب
deglutition
قدرت بلع
damping power
قدرت میرایی
countervailing power
قدرت همسنگ
cutting power
قدرت برش
rods
میله قدرت
rod
میله قدرت
omnipotence
قدرت تام
omnipotence
قدرت مطلق
detection range
قدرت اکتشافی
economic power
قدرت اقتصادی
bond strength
قدرت پیوند
driving power
قدرت محرکه
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
dielectric power
قدرت دی الکتریکی
circuit breaking capacity
قدرت قطع
magnitude
شدت قدرت
diagonal power
قدرت قطری
cutting capacity
قدرت برش
ionic strength
قدرت یونی
input power
قدرت ورودی
resolution
قدرت تشخیص
high power engine
موتورپر قدرت
increase of power
افزایش قدرت
imperium
قدرت مطلقه
gripping power
قدرت مهارکنندگی
horse power
قدرت اسب
high powerd money
پول پر قدرت
high power transistor
ترانزیستور قدرت
accelerating power
قدرت شتاب
high power transformer
ترانسفورماتور قدرت
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
absorption power
قدرت جذب
absorbency
قدرت جذب
great power
کشور با قدرت
adhesive stress
قدرت چسبندگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com