Dictiornary-Farsi | قدرت تحرک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
dynamism	قدرت تحرک


Other Matches

empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
stimulus	تحرک
stimulation	تحرک
mobile	با تحرک
mobiles	با تحرک
mobility	تحرک
stirring	پر تحرک
volubility	تحرک
stimuli	تحرک
dynamism	تحرک
movability	تحرک
locomotion	تحرک
vertical mobility	تحرک عمودی
locomotory	نقص تحرک
locomotor	نقص تحرک
mobility of capital	تحرک سرمایه
vagile	دارای تحرک
vagility	دارای تحرک
reflating	تحرک بخشیدن
class mobility	تحرک طبقهای
cell animation	تحرک سلولی
class mobility	تحرک طبقاتی
reflates	تحرک بخشیدن
occupational mobility	تحرک شغلی
downward mobility	تحرک نزولی
motion study	تحرک سنجی
mobility ratio	نسبت تحرک
static	بدون تحرک
reflate	تحرک بخشیدن
limiting ionic mobility	تحرک یونی حد
upward mobility	تحرک صعودی
immobilization	عدم تحرک
mobility	تحرک یکان
horizontal mobility	تحرک افقی
mobile	قابل تحرک
social mobility	تحرک اجتماعی
geographical mobility	تحرک جغرافیائی
locomotives	وابسته به تحرک
locomotive	وابسته به تحرک
immobility	تحرک ناپذیری
mobility	قوه تحرک
ionic mobility	تحرک یونی
mobiles	قابل تحرک
reflated	تحرک بخشیدن
immobility	عدم تحرک
thermotaxis	تحرک در اثر گرما
locomotion	تحرک نقل وانتقال
labor mobility	تحرک نیروی کار
sticking point	نقطهی عدم تحرک
sticking points	نقطهی عدم تحرک
to reflate the economy	به اقتصاد تحرک بخشیدن
mobility of labor	تحرک نیروی کار
factor mobility	تحرک عوامل تولید
mobility of a charged particle	تحرک ذره باردار
horizontal social mobility	تحرک افقی اجتماعی
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
mobilization	بسیج کردن تحرک دادن
movement	گردش جابجا کردن تحرک
low feild mobility	قابلیت تحرک میدان ضعیف
squash	پرتاب بدون تحرک زیاد
squashed	پرتاب بدون تحرک زیاد
squashes	پرتاب بدون تحرک زیاد
squashing	پرتاب بدون تحرک زیاد
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
catch up	تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
mobilization	به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
zing	قدرت
strong-arm	قدرت
godown	قدرت
posse	قدرت
strong arm	قدرت
commanding	با قدرت
capability	قدرت
vigour	قدرت
nerves	قدرت
strength	قدرت
posses	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
strengths	قدرت
nerve	قدرت
potency	قدرت
will power <idiom>	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
power	قدرت
power takeoff	قدرت
sovereignty	قدرت
powers	قدرت
powered	قدرت
powering	قدرت
tensions	قدرت
tension	قدرت
vis	قدرت
strenght	قدرت
vim	قدرت
force	قدرت
vigor	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
combat power	قدرت رزمی
conveying capacity	قدرت انتقال
high power engine	موتورپر قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
hiding power	قدرت پوشش
circuit breaking capacity	قدرت قطع
power switch	کلید قدرت
great power	کشور با قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
fire power	قدرت تیراندازی
cutting capacity	قدرت برش
fluxing power	قدرت سیلان
economic potential	قدرت اقتصادی
fire power	قدرت اتش
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
driving power	قدرت محرکه
effective power	قدرت موثر
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
cutting power	قدرت برش
generator output	قدرت مولد
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
cogency	قدرت عقیده
destructivity	قدرت تخریب
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
diagonal power	قدرت قطری
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
emissive power	قدرت صدور
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
source of power	منبع قدرت
rating plate	پلاک قدرت
voltage source	منبع قدرت
will to power	قدرت خواهی
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
receptivity	قدرت پذیرش
reflecting power	قدرت انعکاس
strenght	قدرت شدت
seapower	قدرت دریایی
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
super power	ابر قدرت
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
the finger of god	قدرت خدا
resolving power	قدرت تفکیک
useful power	قدرت مفید
social power	قدرت اجتماعی
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
ionic strength	قدرت یونی
increase of power	افزایش قدرت
imperium	قدرت مطلقه
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
world power	قدرت دنیوی