Dictiornary-Farsi | قدرت تشخیص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
resolution	قدرت تشخیص
resolutions	قدرت تشخیص


Search result with all words

target discrimination	قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
Other Matches

micr	سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
recognition	1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] .	این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification	تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe	سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
contradistinction	تشخیص
denotation	تشخیص
discernment	تشخیص
discretion	تشخیص
assessment	تشخیص
assessments	تشخیص
percipience	حس تشخیص
indistinctively	بی تشخیص
diagnostics	تشخیص ها
In my judgement. As I see it.	به تشخیص من
diagnostic	تشخیص
distinction	تشخیص
specification	تشخیص
diagnoses	تشخیص
diagnosis	تشخیص
distinctions	تشخیص
commanding	با قدرت
powering	قدرت
ability	قدرت
strong arm	قدرت
powered	قدرت
abilities	قدرت
strong-arm	قدرت
zing	قدرت
vigour	قدرت
nerve	قدرت
authority	قدرت
energy	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
powers	قدرت
sovereignty	قدرت
potency	قدرت
nerves	قدرت
tensions	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
vim	قدرت
forces	قدرت
strenght	قدرت
vigor	قدرت
force	قدرت
power takeoff	قدرت
vis	قدرت
will power <idiom>	قدرت
forcing	قدرت
tension	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
power	قدرت
strength	قدرت
godown	قدرت
strengths	قدرت
capability	قدرت
spots	تشخیص دادن
recognition	تشخیص بازشناخت
differential	تشخیص دهنده
identifying	تشخیص دادن
discernible	قابل تشخیص
spot	تشخیص دادن
discerns	تشخیص دادن
assessed	تشخیص دادن
assesses	تشخیص دادن
assessing	تشخیص دادن
indiscreet	فاقد حس تشخیص
identification	تشخیص هویت
distinct	قابل تشخیص
espied	تشخیص دادن
diagnosing	تشخیص دادن
discerned	تشخیص دادن
espies	تشخیص دادن
diagnosed	تشخیص دادن
diagnose	تشخیص دادن
espy	تشخیص دادن
espying	تشخیص دادن
discern	تشخیص دادن
differentials	تشخیص دهنده
assess	تشخیص دادن
verification of debt	تشخیص مطالبات
to know right from wrong	تشخیص دادن
speech recogintion	تشخیص کلام
speech recogintion	تشخیص گفتار
psychodiagnosis	تشخیص روانی
pattern recognition	تشخیص الگو
pattern recognitation	تشخیص الگو
moral sense	حس تشخیص خوب و بد
moral perception	حس تشخیص اخلاقی
indiscrimination	عدم تشخیص
indiscrete	غیرقابل تشخیص
vertification of debts	تشخیص مطالبات
visual identification	تشخیص بصری
vision recognition	تشخیص بصری
make out <idiom>	تشخیص دادن
Diagnosis.	تشخیص بیماری
Power of distiction.	قوه تشخیص
voice recognition	تشخیص صدا
voice recognition	تشخیص صوتی
identification signs	علائم تشخیص
identification of friend from foe	دستگاه تشخیص
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
designator code	کد تشخیص یکان
descry	تشخیص دادن
corrective maintenance	عمل تشخیص
collision detection	تشخیص تصادم
coefficient of determination	ضریب تشخیص
character recognition	تشخیص کاراکتر
carrier detect	تشخیص حامل
blind diagnosis	تشخیص بی نام
error detecting code	کد تشخیص خطا
spotting	تشخیص دادن
flair	قوه تشخیص
diacritic	نشان تشخیص
diacritical	نشان تشخیص
differentiable	تشخیص پذیر
handwriting recognition	تشخیص دست خط
frequency discrimination	تشخیص فرکانس
fault datagnosis	تشخیص عیب
discriminately	از روی تشخیص
discriminant function	تابع تشخیص
differential diagnosis	تشخیص افتراقی
diagnostics	شیوههای تشخیص
diagnostically	ازراه تشخیص
diagnostic test	تست تشخیص
diagnostic routine	روال تشخیص
diacritical marks	نشان تشخیص
distinguishing	تشخیص دهنده
identify	تشخیص دادن
diagnoses	تشخیص عیب
diagnosis	تشخیص ناخوشی
diagnoses	تشخیص ناخوشی
sensibilities	حس تشخیص دقت
sensibility	حس تشخیص دقت
diagnosis	تشخیص عیب
recognizing	تشخیص دادن
orientation	تشخیص موقعیت
recognizable	قابل تشخیص
senses	حس تشخیص مفهوم
judiciously	از روی تشخیص
sensed	حس تشخیص مفهوم
recognises	تشخیص دادن
recognizes	تشخیص دادن
identified	تشخیص دادن
sense	حس تشخیص مفهوم
recognizably	قابل تشخیص
recognising	تشخیص دادن
recognize	تشخیص دادن
identifies	تشخیص دادن
resolving power	قدرت تفکیک
reflecting power	قدرت انعکاس
firepower	قدرت شلیک
refractive power	قدرت شکست
receptivity	قدرت پذیرش
power failure	قطع قدرت
power failures	قطع قدرت
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
puissance	توان قدرت
rating plate	پلاک قدرت
hands	قدرت توپگیری
staying power	طاقت قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
social power	قدرت اجتماعی
source of power	منبع قدرت
authoritarianism	قدرت طلبی
strenght	قدرت شدت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
high power engine	موتورپر قدرت
full	تمام قدرت
fullest	تمام قدرت
seapower	قدرت دریایی
sea power	قدرت بحری
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
retentivity	قدرت نگهداری
posses	قدرت قانونی
saber rattling	قدرت نمایی
posse	قدرت قانونی
scattering power	قدرت پراکندگی
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
useful power	قدرت مفید
superpower	ابر قدرت