Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
Other Matches
purchasing power
قدرت خرید
purchasing power of money
قدرت خرید پول
current purchasing power
قدرت خرید فعلی
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
value for money
قدرت خرید پول
circulating medium
وسیله انتقال قدرت خرید
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
order
خرید سفارش خرید
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
literal
واقعی
veridical
واقعی
ex post
واقعی
ex post saving
واقعی
card-carrying
واقعی
unfeigned
واقعی
McCoy
واقعی
virtual
واقعی
righting
واقعی
true life
واقعی
very
واقعی
concrete
: واقعی
actuals
واقعی
essentials
واقعی
real
واقعی
positive
واقعی
veritable
واقعی
factually
واقعی
essential
واقعی
objective
واقعی
factual
واقعی
actual
واقعی
veracious
واقعی
righted
واقعی
right
واقعی
objectives
واقعی
lifelike
واقعی
accomplish
واقعی کردن
matter of fact
بطور واقعی
bring inbeing
واقعی کردن
true vertical
قائم واقعی
unreal
غیر واقعی
true complement
مکمل واقعی
jisen
مبارزه واقعی
true form
فرم واقعی
true slump
نشست واقعی
true complement
متمم واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
historical costs
هزینه واقعی
real
واقعی موجود
objective data
دادههای واقعی
true power
توان واقعی
objective value
ارزش واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
actual key
کلید واقعی
actual income
درامد واقعی
actual expenses
مخارج واقعی
actual damage
خسارت واقعی
actual cost
هزینه واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
actual address
نشانی واقعی
practicals
واقعی کارازموده
practical
واقعی کارازموده
unrealistic
غیر واقعی
unrealistically
غیر واقعی
life-size
اندازه واقعی
life size
اندازه واقعی
actual load
بار واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
down to earth
حقیقی واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
never-never
غیر واقعی
never-never land
غیر واقعی
insubstantial
غیر واقعی
very
واقعی فعلی
actualize
واقعی کردن
nominal
غیر واقعی
actual velocity
سرعت واقعی
actual self
خود واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual price
قیمت واقعی
true north
شمال واقعی
put inpractice
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
actualise
[British]
واقعی کردن
fulfill
[American]
واقعی کردن
real numbers
اعداد واقعی
real sector
بخش واقعی
realizing
واقعی کردن
real storage
انباره واقعی
carry into effect
واقعی کردن
real value
ارزش واقعی
execute
واقعی کردن
realized
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
actualize
واقعی کردن
real memory
حافظه واقعی
realised
واقعی کردن
real score
نمره واقعی
realises
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
realize
واقعی کردن
out of pocket expenses
هزینه واقعی
make a reality
واقعی کردن
truer
واقعی حقیقی
put into practice
واقعی کردن
real anxiety
اضطراب واقعی
real assets
دارائیهای واقعی
real fluid
سیال واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
truest
واقعی حقیقی
bring into being
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
real capital
سرمایه واقعی
put into effect
واقعی کردن
real wage
مزد واقعی
real income
درامد واقعی
real mode
حالت واقعی
make something happen
واقعی کردن
real address
آدرس واقعی
true
واقعی حقیقی
genuine
واقعی حقیقی
carry out
واقعی کردن
real costs
هزینههای واقعی
pragmatize
واقعی نشان دادن
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
conductance
مقدار هدایت واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
true meridian
نصف النهار واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
ideal
مطابق نمونه واقعی
real investment
سرمایه گذاری واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
real will
نظریه اراده واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
actual instruction
دستور العمل واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
real balance effect
اثر مانده واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
purchases
خرید
buying
خرید
bondwoman
زن زر خرید
bond servant
زر خرید
underwrote
خرید
buy
خرید
purchased
خرید
purchase
خرید
underwrite
خرید
underwriting
خرید
underwritten
خرید
buys
خرید
purchasing
خرید
procurement
خرید
shopping
خرید
underwrites
خرید
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
over estimate
بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com