English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
purchasing power of money قدرت خرید پول
value for money قدرت خرید پول
Search result with all words
purchasing power قدرت خرید
circulating medium وسیله انتقال قدرت خرید
current purchasing power قدرت خرید فعلی
purchasing power parity برابری قدرت خرید
real purchasing power قدرت خرید واقعی
Other Matches
close price دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
order خرید سفارش خرید
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
bond servant زر خرید
bondwoman زن زر خرید
procurement خرید
shopping خرید
purchasing خرید
buy خرید
buying خرید
purchase خرید
underwrote خرید
underwritten خرید
underwriting خرید
underwrite خرید
buys خرید
purchased خرید
underwrites خرید
purchases خرید
hire purchase خرید اقساطی
purchase requisition درخواست خرید
purchasing department قسمت خرید
real estate خرید زمین
shopping basket سبد خرید
purchasing analyst تحلیل گر خرید
purchasing department دفتر خرید
achate عقیق خرید
purchasing office قسمت خرید
advance purchase خرید سلف
purchasing officer مسئول خرید
purchasing office دفتر خرید
acquisition authority اجازه خرید
purchasing officer مامور خرید
purchase rate نرخ خرید
short covering پیش خرید
bids پیشنهاد خرید
bulk buying خرید فله
to make a purchase خرید کردن
buys خرید کردن
buy خرید کردن
bargain خرید ارزان
redemption باز خرید
rebuy خرید مکرر
redemption yield بازده خرید
bid پیشنهاد خرید
purchasing power توان خرید
regional purchase خرید محلی
shopping cart گاری خرید
business خرید یا فروش
businesses خرید یا فروش
dealing خرید و فروش
futures exchange خرید اتی
offer to purchase پیشنهاد خرید
open purchase خرید ازاد
dear bought گران خرید
oniomania جنون خرید
credit purchase خرید نسیه
counter purchase خرید متقابل
conditions of purchase شرایط خرید
coemption خرید کل محصول
monopsony انحصار خرید
forward purchasing پیش خرید
forward purchase پیش خرید
forward purchase خرید سلف
field buying خرید در صحرا
impulse buying خرید بی مقدمه
local procurement خرید محلی
local purchase خرید محلی
local purchase خرید از محل
lump sum purchase خرید کلی
lump sum purchase خرید یکجا
monopolist انحصار خرید
purchase order سفارش خرید
purchase notice agreements قراردادهای خرید
blanket buying خرید کلی
corner خرید یکجا
purchasable باب خرید
cornering خرید یکجا
corners خرید یکجا
purchasing patterns الگوی خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
purchase order دستور خرید
procurement cycle دوره خرید
buyer's market بازار خرید
buying price قیمت خرید
buying and selling خرید و فروش
buying rate نرخ خرید
nundination خرید و فروش
buyers market بازار خرید
handle خرید و فروش کردن
Examine it first before buying. قبل از خرید امتحانش کن
duopsony انحصار دو جانبه خرید
duopsony انحصار دو قطبی خرید
overbuy در خرید افراط کردن
oligopsony خرید نیمه انحصاری
purchase journal دفتر روزنامه خرید
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
furriery خرید وفروش خز خزدوزی
preclusive buying خرید پیشگیری کننده
automated purchasing خرید بصورت اتوماتیک
real account حساب خرید املاک
bulk buying خرید درحجم زیاد
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
home trade خرید وفروش داخلی
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
income effect تناسب خرید با درامد
blanket buying خرید بصورت عمده
the longs پیش خرید کنندگان
course of dealing دوره خرید و فروش
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
procuance تحصیل چیزی خرید
buy in advance پیش خرید کردن
open purchase خرید از بازار ازاد
saleable قابل خرید معاملهای
salable قابل خرید معاملهای
call option خرید به شرط خیار
open indent سفارش خرید باز
irredeemable باز خرید نشدنی
brokerage کارمزد خرید سهام
hedging خرید و فروش تامینی
average purchase rate نرخ متوسط خرید
handles خرید و فروش کردن
procurement lead time زمان انجام خرید
stock trading خرید و فروش سهام
bulk buying خرید بصورت عمده
course of dealing دوره مذاکرات خرید
shop کارخانه خرید کردن
shopped کارخانه خرید کردن
shops کارخانه خرید کردن
procuration تحصیل چیزی خرید
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
demanded تقاضای خرید کالا
demands تقاضای خرید کالا
on approval خرید کالا به شرط
crediting خرید وفروش اعتباری
purchases خرید خریداری کردن
purchased خرید خریداری کردن
purchase خرید خریداری کردن
demand تقاضای خرید کالا
credit خرید وفروش اعتباری
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
credited خرید وفروش اعتباری
credits خرید وفروش اعتباری
hedge خرید و فروش تامینی
hedged خرید و فروش تامینی
hedges خرید و فروش تامینی
boycotted ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
offer to buy something حاضر به خرید چیزی شدن
bargained قرارداد معامله خرید ارزان
boycotts ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
credit cards کارت یاورقه خرید نسیه
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
indents سفارش خرید از کشور بیگانه
oligopsony انحصار چند جانبه خرید
indenting سفارش خرید از کشور بیگانه
indent سفارش خرید از کشور بیگانه
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
preemptor شریک دارای حق تقدم در خرید
dealer کسی که خرید و فروش میکند
dealers کسی که خرید و فروش میکند
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
contango هزینههای دیرکرد خرید سهم
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
package deals مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deal مقاطعه در بست و خرید یکجا
ship broker دلال خرید و فروش کشتی
burse مغازه یابازار خرید وفروش
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
bargain قرارداد معامله خرید ارزان
futures market بازار خرید و فروش سلف
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com