Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
world power	قدرت دنیوی
Other Matches
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
terrene	دنیوی
sublunary	دنیوی
worldly	دنیوی
earth-bound	دنیوی
temporal	دنیوی
mundane	دنیوی
sublunar	دنیوی
secular	دنیوی
mundanely	بطور دنیوی
secularly	بطور دنیوی
secularizer	دنیوی کننده
fleshly	جهانی دنیوی
deconsecrate	دنیوی کردن
earthy	زمینی دنیوی
secularize	دنیوی کردن
secularising	دنیوی کردن
secularised	دنیوی کردن
secularises	دنیوی کردن
secularized	دنیوی کردن
secularizes	دنیوی کردن
secularizing	دنیوی کردن
secularization	عرفیت دنیوی کردن
rain worm	ساکن زمین دنیوی
terrestrial	این جهانی دنیوی
supemundane	فوق مراتب دنیوی
supramundane	ماورای مراتب دنیوی
laic	وابسته بشخص دنیوی وغیرروحانی
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
earthliness	دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
sovereignty	قدرت
zing	قدرت
strenght	قدرت
potency	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
energies	قدرت
might	قدرت
strengths	قدرت
godown	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
strength	قدرت
vigour	قدرت
strong arm	قدرت
energy	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
forcing	قدرت
nerves	قدرت
nerve	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
strong-arm	قدرت
vigor	قدرت
commanding	با قدرت
powering	قدرت
will power <idiom>	قدرت
powered	قدرت
capability	قدرت
power	قدرت
abilities	قدرت
vim	قدرت
authority	قدرت
ability	قدرت
vis	قدرت
powers	قدرت
power takeoff	قدرت
bond strength	قدرت پیوند
benumb	بی قدرت کردن
generator output	قدرت مولد
adhesive stress	قدرت چسبندگی
authority symbol	نماد قدرت
almightiness	قدرت کامل
bearing capacity	قدرت تحمل
gripping power	قدرت مهارکنندگی
authority figure	مظهر قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
basicity	قدرت بازی
great power	کشور با قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
fire power	قدرت تیراندازی
economic potential	قدرت اقتصادی
countervailing power	قدرت همسنگ
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
will to power	قدرت خواهی
damping power	قدرت میرایی
economic power	قدرت اقتصادی
effective power	قدرت موثر
emissive power	قدرت صدور
fire power	قدرت اتش
circuit breaking capacity	قدرت قطع
fasces	قدرت مجازات
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
engine power	قدرت موتور
cogency	قدرت عقیده
combat power	قدرت رزمی
driving power	قدرت محرکه
conveying capacity	قدرت انتقال
engine performance	قدرت موتور
cutting power	قدرت برش
hiding power	قدرت پوشش
useful power	قدرت مفید
the finger of god	قدرت خدا
super power	ابر قدرت
strenght	قدرت شدت
source of power	منبع قدرت
social power	قدرت اجتماعی
seapower	قدرت دریایی
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
resolving power	قدرت تفکیک
refractive power	قدرت شکست
reflecting power	قدرت انعکاس
voltage source	منبع قدرت
world power	قدرت جهانی
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
will-power	قدرت اراده
receptivity	قدرت پذیرش
rating plate	پلاک قدرت
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
palgwe	فوق قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
ionic strength	قدرت یونی
input power	قدرت ورودی
increase of power	افزایش قدرت
imperium	قدرت مطلقه
horse power	قدرت اسب
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
puissance	توان قدرت
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
superpowers	ابر قدرت
fullest	تمام قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
stock-cars	قدرت و دوام
can	قدرت داشتن
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
magnitude	شدت قدرت
staying power	طاقت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
cutting capacity	قدرت برش
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
full	تمام قدرت
powering	قدرت نیرو
superpower	ابر قدرت
enterprise	قدرت اقدام
enterprises	قدرت اقدام
heaven	قدرت پروردگار
heavens	قدرت پروردگار
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
leverage	قدرت نفوذ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com