English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
federal authorities قدرت دولت متحده
Other Matches
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal council مجلس دولت متحده
federal constitution قانون اساسی دولت متحده
Uncle Sam لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
new deal روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
empowers صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
federal council مجلس متحده
united states ایالات متحده
the united kingdom سلطنت متحده
federal government حکومت متحده
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
ole glory پرچم ایالات متحده
United Arab Emirates امارات متحده عربی
united arab republic جمهوری متحده عربی
United States of America ایالات متحده امریکا
USA ارتش ایالات متحده
united states attorney دادستان کل ایالات متحده
United Kingdom کشور متحده پادشاهی
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
USA مخفف ایالات متحده امریکا
U.S.A.F مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
texas استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
stars and bars نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
statehood یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
department of state وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
north-eastern وابسته به شمال شرق ایالات متحده
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
Central Intelligence Agency مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
girl scout عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
illinois استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
girl scouts عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
f.b.i یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
blue law قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
national crime information center شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
Indian summer هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
Ivy League نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
government دولت
powers دولت
state دولت
governments دولت
stating دولت
powered دولت
mammon دولت
respublica دولت
powering دولت
state- دولت
power دولت
stated دولت
states دولت
enemy state دولت دشمن
government treasury خزانه دولت
Warsaw دولت لهستان
war state دولت جنگی
nation-states دولت ملی
nation-state دولت ملی
nation state دولت ملی
government stock سهام دولت
loyalists دولت دوست
the body politic ملت و دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
ambassadors ماموررسمی یک دولت
Whitehall دولت انگلیس
the policy of the government رویه دولت
mafia دولت ستیزی
totaliarian state دولت توتالیتر
mafias دولت ستیزی
office-holders کارمند دولت
territory of state قلمرو دولت
Downing Street دولت انگلیس
loyalist دولت دوست
Kremlin دولت شوروی
state government دولت مرکزی
state property دارائی دولت
government expenditures هزینههای دولت
govt government دولت
the policy of the government سیاست دولت
state budget بودجه دولت
office-holder کارمند دولت
government budget بودجه دولت
military government دولت نظامی
money bag دارایی دولت
independent state دولت مستقل
national state دولت ملی
chief of state رئیس دولت
Ottawa دولت کانادا
buffer state دولت حایل
pillars of the state ارکان دولت
mandatary دولت قیم
stating دولت استان
official کارمند دولت
officer کارمند دولت
public officer [American E] کارمند دولت
civil servant [British E] کارمند دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
state دولت استان
state- دولت استان
stated دولت استان
states دولت استان
cabinet هیات دولت
public debt بدهی دولت
vassal atate دولت پوشالی
public servant مستخدم دولت
stateless بی دولت بی وطن
government department وزارتخانه دولت
head of the state رئیس دولت
puppet government دولت پوشالی
forfeit to the state ضبط دولت
cabinets هیات دولت
quirinal دولت ایتالیا
federalist طرفدار دولت فدرال
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
dependent state دولت غیر مستقل
vassal atate دولت دست نشانده
interpellate استیضاح کردن دولت
most favoured nation دولت کامله الوداد
subsidy کمک بلاعوض دولت
welfare state دولت بهبود بخش
land grant زمین اعطایی دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
secret service money اعتبار سری دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
cabinet کابینه هیئت دولت
protected state دولت تحت الحمایه
bounties کمک اقتصادی دولت
peculation دستبرد در مال دولت
plateform اعلامیه سیاست دولت
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
office-holder صاحب منصب دولت
federalism اصل دولت ائتلافی
office-holders صاحب منصب دولت
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
family allowances کمک دولت به خانوارها
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
commissioner مامور عالی رتبه دولت
subject to the british rule تحت تسلط دولت انگلیس
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
commissioners مامور عالی رتبه دولت
confedration of states دولت جدیدی تشکیل نمیشود
porte باب عالی دولت عثمانی
subsidies مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out <idiom> پاداش ،معمولا از طرف دولت
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
mafia سازمان سری دولت ستیز
mafias سازمان سری دولت ستیز
To accord recognition to a new government. دولت جدیدی را برسمیت شناختن
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
the sublime porte باب عالی دولت عثمانی
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
monetization پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
residents نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
Utopias دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopia دولت یا کشور کامل و ایده الی
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
guild socialism اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
quotas کمیت تعیین شده توسط دولت
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
coat of arms نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com