Dictiornary-Farsi | قدرت سیلان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
fluxing power	قدرت سیلان


Other Matches

empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
current	سیلان
flows	سیلان
runoff	سیلان
flux	سیلان
flow	سیلان
streamed	سیلان
stream	سیلان
currents	سیلان
yield point	حد سیلان
liquid limit	حد سیلان
flowed	سیلان
streams	سیلان
silicon hydride	سیلان
silane	سیلان
stream of consciousness	سیلان ذهن
ceylon	سراندیب سیلان
pour point	نقطه سیلان
electron flow	سیلان الکترون ها
jujube	سیلان سیلانک
electron current	سیلان الکترونها
energy flow	سیلان انرژی
ptyalism	سیلان بزاق
melanite	حجر سیلان سیاه
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
leucorrhoea	جریان سفید سیلان ابیض
garnet	حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
loris	دونوع بوزینه تنبل سیلان وهندوستان
garnets	حجر سیلان نوعی لولا یا مفصل
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
flow	لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
palmyra	یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
flowed	لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows	لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
rate of pouring	سرعت سیلان سرعت جاری شدن
current flow	سیلان جریان فلوی جریان
power takeoff	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
will power <idiom>	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
forcing	قدرت
forces	قدرت
sovereignty	قدرت
force	قدرت
vis	قدرت
zing	قدرت
vigour	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
strong-arm	قدرت
capability	قدرت
vim	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
strong arm	قدرت
vigor	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
strenght	قدرت
commanding	با قدرت
potency	قدرت
godown	قدرت
powering	قدرت
powered	قدرت
power	قدرت
powers	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
power function	تابع قدرت
power structure	ساخت قدرت
imperium	قدرت مطلقه
power supplay	منبع قدرت
driving power	قدرت محرکه
accelerating power	قدرت شتاب
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
power stroke	مرحله قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power source	منبع قدرت
almightiness	قدرت کامل
hiding power	قدرت پوشش
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
increase of power	افزایش قدرت
power factor	ضریب قدرت
fire power	قدرت اتش
power outege	قطع قدرت
absorbency	قدرت جذب
cutting capacity	قدرت برش
heam yoei vooly	تئوری قدرت
generator output	قدرت مولد
great power	کشور با قدرت
rating plate	پلاک قدرت
can	قدرت داشتن
gripping power	قدرت مهارکنندگی
cans	قدرت داشتن
puissance	توان قدرت
absorption power	قدرت جذب
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
fire power	قدرت تیراندازی
effective power	قدرت موثر
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
prepotence	قدرت کامل
prepotency	قدرت کامل
canning	قدرت داشتن
detection range	قدرت اکتشافی
combat power	قدرت رزمی
explosive energy	قدرت انفجار
cogency	قدرت عقیده
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
monopoly power	قدرت انحصاری
high powerd money	پول پر قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
cutting power	قدرت برش
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
engine power	قدرت موتور
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
engine performance	قدرت موتور
emissive power	قدرت صدور
low power stage	طبقه کم قدرت
destructivity	قدرت تخریب
palgwe	فوق قدرت
detectability	قدرت اشکارسازی
horse power	قدرت اسب
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
power consumption	مصرف قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
ionic strength	قدرت یونی
power distribution	پخش قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
fasces	قدرت مجازات
high power engine	موتورپر قدرت
authority figure	مظهر قدرت
authority symbol	نماد قدرت
bond strength	قدرت پیوند
pi accepting	قدرت پی پذیری
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
explosive force	قدرت انفجار
power cable	کابل قدرت
diagonal power	قدرت قطری
input power	قدرت ورودی
stock-cars	قدرت و دوام
dynamism	قدرت تحرک
will-power	قدرت اراده
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
creativity	قدرت ابداع
creativity	قدرت خلاقه
world power	قدرت جهانی
world power	قدرت دنیوی
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
useful power	قدرت مفید
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
purchasing power	قدرت خرید
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
voltage source	منبع قدرت
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
power	قدرت نیرو
authority	مرجع قدرت
will to power	قدرت خواهی
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
heavens	قدرت پروردگار
superpowers	ابر قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
scattering power	قدرت پراکندگی
power failures	قطع قدرت