Dictiornary-Farsi | قدرت میرایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
damping power	قدرت میرایی


Other Matches

attenuation	میرایی
muting	میرایی
line loss	میرایی خط
line attenuation	میرایی خط
mortality	میرایی
damping	میرایی
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
damping factor	ضریب میرایی
muffling material	مواد میرایی
attenuation coefficient	ضریب میرایی
attenuation compensation	تعادل میرایی
buffing resistance	مقاومت میرایی
attenuation compensation	جبران میرایی
frequency respone of attenuation	مسیر میرایی
magnetic damping	میرایی مغناطیسی
damping coefficient	ضریب میرایی
vibration damping	میرایی نوسان
frequency respone of attenuation	منحنی میرایی
internal damping	میرایی داخلی
image attenuation coefficient	ضریب میرایی
vibration absorption	میرایی نوسان یا ارتعاش
grid current damping	میرایی جریان شبکه
magnetic damping	میرایی جریان فوکو
attenuation equalizer	برابر کننده میرایی
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
grid suppressor	مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
strong arm	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
energy	قدرت
commanding	با قدرت
nerve	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
capability	قدرت
forcing	قدرت
power takeoff	قدرت
strong-arm	قدرت
strengths	قدرت
strength	قدرت
zing	قدرت
vigour	قدرت
posses	قدرت
might	قدرت
posse	قدرت
vigor	قدرت
vim	قدرت
vis	قدرت
energies	قدرت
strenght	قدرت
will power <idiom>	قدرت
powers	قدرت
powering	قدرت
powered	قدرت
power	قدرت
authority	قدرت
godown	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
sovereignty	قدرت
generator output	قدرت مولد
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
prepotence	قدرت کامل
fire power	قدرت اتش
puissance	توان قدرت
palgwe	فوق قدرت
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
prepotency	قدرت کامل
benumb	بی قدرت کردن
gripping power	قدرت مهارکنندگی
power consumption	مصرف قدرت
almightiness	قدرت کامل
power loss	تلف قدرت
great power	کشور با قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
accelerating power	قدرت شتاب
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
absorption power	قدرت جذب
power stroke	مرحله قدرت
power structure	ساخت قدرت
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power supplay	منبع قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power distribution	پخش قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
fire power	قدرت تیراندازی
high power transistor	ترانزیستور قدرت
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
imperium	قدرت مطلقه
economic potential	قدرت اقتصادی
economic power	قدرت اقتصادی
increase of power	افزایش قدرت
effective power	قدرت موثر
hiding power	قدرت پوشش
input power	قدرت ورودی
high power engine	موتورپر قدرت
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
driving power	قدرت محرکه
diagonal power	قدرت قطری
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
horse power	قدرت اسب
deglutition	قدرت بلع
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
emissive power	قدرت صدور
countervailing power	قدرت همسنگ
conveying capacity	قدرت انتقال
heam yoei vooly	تئوری قدرت
bond strength	قدرت پیوند
monopoly power	قدرت انحصاری
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
explosive energy	قدرت انفجار
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
explosive force	قدرت انفجار
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
circuit breaking capacity	قدرت قطع
engine performance	قدرت موتور
ionic strength	قدرت یونی
engine power	قدرت موتور
combat power	قدرت رزمی
cogency	قدرت عقیده
power switch	کلید قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
fasces	قدرت مجازات
super power	ابر قدرت
dynamism	قدرت تحرک
world power	قدرت جهانی
will-power	قدرت اراده
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
purchasing power	قدرت خرید
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
creativity	قدرت ابداع
world power	قدرت دنیوی
will to power	قدرت خواهی
voltage source	منبع قدرت
the finger of god	قدرت خدا
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
useful power	قدرت مفید
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
creativity	قدرت خلاقه
absorbency	قدرت جذب
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
rod	میله قدرت
power	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
can	قدرت داشتن
detection range	قدرت اکتشافی
reflecting power	قدرت انعکاس
refractive power	قدرت شکست
heavens	قدرت پروردگار
heaven	قدرت پروردگار
authoritarianism	قدرت طلبی
enterprises	قدرت اقدام
enterprise	قدرت اقدام
resolving power	قدرت تفکیک
retentivity	قدرت نگهداری
leverage	قدرت نفوذ
on	در اوج قدرت
acidity	قدرت اسیدی
solvency	قدرت حلالپوشی