Dictiornary-Farsi | قدرت گرم کنندگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
calorific power	قدرت گرم کنندگی


Other Matches

prosiness	کسل کنندگی
absorbance	جذب کنندگی
water cooling	خنک کنندگی اب
magnetization work	مغناطیس کنندگی
smelting	ذوب کنندگی
magnetization	مغناطیس کنندگی
oven drying	خشک کنندگی کوره
ageing	سخت کنندگی سریع
intensity of magnetization	شدت مغناطیس کنندگی
magnetization vector	بردار مغناطیس کنندگی
klin drying	خشک کنندگی کوره
magnezation intensity	شدت مغناطیس کنندگی
filtering	صاف کنندگی تصفیه
magnetizing force	شدت مغناطیس کنندگی
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
ideal magnetization curve	منحنی مغناطیس کنندگی ایده ال
critical cooling rate	میزان سرد کنندگی بحرانی
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
high frequency biasing	پیش مغناطیس کنندگی فرکانس بالا
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
fiscal drag	اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
authority	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
power takeoff	قدرت
strength	قدرت
forces	قدرت
force	قدرت
will power <idiom>	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
forcing	قدرت
posse	قدرت
potency	قدرت
commanding	با قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
energy	قدرت
nerve	قدرت
vigour	قدرت
zing	قدرت
strong-arm	قدرت
posses	قدرت
vis	قدرت
vim	قدرت
strengths	قدرت
vigor	قدرت
strenght	قدرت
capability	قدرت
strong arm	قدرت
nerves	قدرت
powering	قدرت
powers	قدرت
ability	قدرت
godown	قدرت
sovereignty	قدرت
abilities	قدرت
power	قدرت
powered	قدرت
canning	قدرت داشتن
high power engine	موتورپر قدرت
power distribution	پخش قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
power function	تابع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
hiding power	قدرت پوشش
almightiness	قدرت کامل
power loss	تلف قدرت
power source	منبع قدرت
imperium	قدرت مطلقه
prepotence	قدرت کامل
heam yoei vooly	تئوری قدرت
generator output	قدرت مولد
puissance	توان قدرت
cans	قدرت داشتن
can	قدرت داشتن
great power	کشور با قدرت
solvency	قدرت حلالپوشی
rating plate	پلاک قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power switch	کلید قدرت
fluxing power	قدرت سیلان
power stroke	مرحله قدرت
accelerating power	قدرت شتاب
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
fire power	قدرت اتش
fire power	قدرت تیراندازی
power factor	ضریب قدرت
economic power	قدرت اقتصادی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting power	قدرت برش
cutting capacity	قدرت برش
ionic strength	قدرت یونی
engine performance	قدرت موتور
engine power	قدرت موتور
detection range	قدرت اکتشافی
diagonal power	قدرت قطری
emissive power	قدرت صدور
economic potential	قدرت اقتصادی
horse power	قدرت اسب
effective power	قدرت موثر
high powerd money	پول پر قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
increase of power	افزایش قدرت
input power	قدرت ورودی
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
gripping power	قدرت مهارکنندگی
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
fasces	قدرت مجازات
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
palgwe	فوق قدرت
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
power cable	کابل قدرت
power consumption	مصرف قدرت
bond strength	قدرت پیوند
monopoly power	قدرت انحصاری
conveying capacity	قدرت انتقال
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
combat power	قدرت رزمی
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
cogency	قدرت عقیده
explosive energy	قدرت انفجار
driving power	قدرت محرکه
explosive force	قدرت انفجار
circuit breaking capacity	قدرت قطع
power dissipation	اتلاف قدرت
voltage source	منبع قدرت
world power	قدرت جهانی
dynamism	قدرت تحرک
will-power	قدرت اراده
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
purchasing power	قدرت خرید
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
will to power	قدرت خواهی
stock-cars	قدرت و دوام
stock-car	قدرت و دوام
stock car	قدرت و دوام
useful power	قدرت مفید
prepotency	قدرت کامل
staying power	طاقت قدرت
discourses	قدرت استقلال
discourse	قدرت استقلال
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
creativity	قدرت ابداع
creativity	قدرت خلاقه
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
power	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
world power	قدرت دنیوی
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
rod	میله قدرت
reflecting power	قدرت انعکاس
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
scattering power	قدرت پراکندگی
leverage	قدرت نفوذ
power failures	قطع قدرت
hands	قدرت توپگیری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power	قدرت بحری
saber rattling	قدرت نمایی
retentivity	قدرت نگهداری
refractive power	قدرت شکست
resolving power	قدرت تفکیک
heavens	قدرت پروردگار
heaven	قدرت پروردگار
enterprises	قدرت اقدام
on	در اوج قدرت