English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (4 milliseconds)
English Persian
oldness قدمت پیری
Other Matches
geriatrics رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
ancientness قدمت
archaism قدمت
primordiality قدمت بسیار
antiquity روزگار باستان قدمت
antiquities روزگار باستان قدمت
time honored مورد احترام بعلت قدمت
dendrochronology دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
ager نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
appraisal ارزش فرش که عموما با قدمت، وضعیت ظاهری، طرح، رنگ، یکنواختی و هماهنگی سنجیده می شود
second childhood پیری
eld پیری
senescence پیری
senile weakness پیری
consenescence پیری
old age پیری
senility پیری
ageing پیری
ages پیری
agedness پیری
age پیری
the staff of old age عصای پیری
senile وابسته به پیری
get on in years <idiom> به سن پیری رسیدن
gerontic وابسته به پیری
senility اختلالهای پیری
senile مربوط به پیری
geriatric مربوط به پیری
caducity ضعف پیری
aftertime دوران پیری
gerontology پیری شناسی
dotage ضعف پیری
geriatrics پیری پزشکی
There is no fool like an old fool . سر پیری ومعرکه گیری
geriatrist امراض دوران پیری
gerontology علم پیری شناسی
gerontological وابسته بامراض پیری
gerontologist متخصص امراض پیری
senile dementia زوال عقل پیری
senile psychosis روان پریشی پیری
to provide for old age برای پیری تهیه کردن
to d. in one's bed دراثر پیری یا بیماری مردن
he is well preserved کمتر نشان پیری در او پیداست
presenile psychosis روان پریشی پیش پیری
presenile dementia زوال عقل پیش پیری
green old age پیری باتندرستی وزنده دلی
gerontic پیرانه دارای ضعف پیری
to verge toward old age پابسن گذاشتن به پیری نزدیک شدن
senile keratosis کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
dug out نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
mark of mouth نشان پیری در اسب که ازگودی دندانش پیدا است
gerontology رشتهای ازعلوم که درباره پیری و مسایل مربوط به سالخوردگان بحث میکند
fragment [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com