Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
treaties
قرارداد پیمان نظامی
treaty
قرارداد پیمان نظامی
Other Matches
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
vendors
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
parol contract
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
rapallo treaty
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
contra preferentum rule
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
league
پیمان
covenants
پیمان
leagues
پیمان
federating
هم پیمان
covenant
پیمان
in league
هم پیمان
promise
پیمان
confederates
هم پیمان
confederate
هم پیمان
promises
پیمان
lague
پیمان
federates
هم پیمان
federated
هم پیمان
federate
هم پیمان
vow
پیمان
deed of covenant
پیمان
allied
هم پیمان
compacts
پیمان
compacting
پیمان
compacted
پیمان
convenant
پیمان
obstriction
پیمان
vowed
پیمان
avow
پیمان
compaction
پیمان
vowing
پیمان
contract
پیمان
avowing
پیمان
compact
پیمان
pacts
پیمان
allying
هم پیمان
ally
هم پیمان
agreements
پیمان
oaths
پیمان
testament
پیمان
treaties
پیمان
pact
پیمان
vows
پیمان
hand
پیمان
handing
پیمان
agreement
پیمان
testaments
پیمان
avows
پیمان
allegiant
هم پیمان
treaty
پیمان
act
پیمان
acted
پیمان
oath
پیمان
troth
پیمان
contractor
پیمان کار
compact
پیمان معاهده
nonaligned
ناهم پیمان
compacted
پیمان معاهده
concord
یکجوری پیمان
offensive alliance
پیمان تهاجمی
compacts
پیمان معاهده
handfast
پیمان عروسی
compacting
پیمان معاهده
violation
پیمان شکنی
contractors
پیمان کار
treason
پیمان شکنی
locarno treaty
پیمان لوکارنو
renewal of the convention
تجدید پیمان
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
covenants
پیمان بستن
affiance
پیمان ازدواج
contract
: پیمان بستن
conspires
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
conspire
هم پیمان شدن
to give ones faith
پیمان دادن
perjured
پیمان شکن
violaor
پیمان شکن
warlock
پیمان شکن
contract
کنترات پیمان .
purchase notice agreements
پیمان خرید
abjurer or abjuror
پیمان شکن
covenant
پیمان بستن
accords
مصالحه پیمان
accorded
مصالحه پیمان
accord
مصالحه پیمان
reneger
پیمان شکن
to pawn one's word
پیمان بستن
tripartite pact
پیمان سه جانبه
warsaw treaty
پیمان ورشو
conspiring
هم پیمان شدن
faiths
دین پیمان
perfidiousness
پیمان شکنی
perfidious
پیمان شکن
faith
دین پیمان
written contract
پیمان نامه
perfidy
پیمان شکنی
abjuration
پیمان شکنی
peace pact
پیمان صلح
allied
کشورهای هم پیمان
pacts
معاهده پیمان بستن
contracting officer
افسر متصدی پیمان
contractor plant
کارخانه پیمان کار
pact
معاهده پیمان بستن
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
convention
پیمان نامه انجمن
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
capitulating
پیمان تسلیم بستن
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
capitulates
پیمان تسلیم بستن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
capitulate
پیمان تسلیم بستن
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliance
پیمان بین دول
alliances
پیمان بین دول
cento
سازمان پیمان مرکزی
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
conventions
پیمان نامه انجمن
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
forswore
پیمان شکنی کرد
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
forswear
پیمان شکنی یانقض
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
forswearing
پیمان شکنی یانقض
forswears
پیمان شکنی یانقض
to keep to one's word
درست پیمان بودن
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
protocol
قرارداد
convention
قرارداد
contract
قرارداد
conventions
قرارداد
protocols
قرارداد
mise
قرارداد
contract
:قرارداد
treaties
قرارداد
act
قرارداد
acted
قرارداد
treaty
قرارداد
default
قرارداد
defaulted
قرارداد
defaulting
قرارداد
defaults
قرارداد
deed
قرارداد
agreement
قرارداد
defoult
قرارداد
convenant
قرارداد
deed of covenant
قرارداد
pacts
قرارداد
deeds
قرارداد
pact
قرارداد
agreements
قرارداد
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
promises
قول دادن پیمان بستن
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
they are sworn frends
با هم پیمان دوستی بسته اند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com